سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پ) خلافت یزید و نامه نگاری برای اخذ بیعت

 ذیلا به مواردی مرتبط با عنوان مذکور از منابع تحلیلی معاصر که البته مستند به شواهد و قرائن و ماخذ گوناگون تاریخی تدوین شده؛ اشاره میگردد:

در کتاب مقتل جامع سیدالشهداء آمده:

پ/1) « یزید به حاکمان همه شهرها از جمله مدینه نوشت که برای او از مردم بیعت بگیرند. در آن زمان ولیدبن عتبةبن ابی سفیان برادر زاده معاویه حاکم مدینه بود. محتوا و متن نامه یزید به ولید بن عتبة، مختلف گزارش شده است.

 * طبق گزارش ابن سعد و ابن عساکر، یزید تنها نام امام حسین را آورده و به والی مدینه دستور داده بود که از مردم بیعت بگیرد و برای این کار از بزرگان قریش شروع کند و نخستین کس حسین می‌باشد.

 **  اما طبق نقل یعقوبی، در نامه یزید، نام امام حسین و عبدالله بن زبیر ذکر شده بود. متن نامه طبق نقل یعقوبی چنین است: وقتی که نامه‌ام به تو رسید، حسین بن علی و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آنان برای من بیعت بگیر. اگر امتناع کردند گردنشان را بزن و سرهایشان را نزد من بفرست. از مردم نیز بیعت بگیر و هرکس امتناع کرد، این حکم را درباره او اجرا کن؛ مخصوصا درباره حسین بن علی و عبدالله بن زبیر. والسلام.

 ***  اما طبری و ابن اثیرنوشته‌اند: یزید از حاکم مدینه خواسته بود از امام حسین، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بگیرد و بر آنها سخت گیری نماید. ولی طبق نقل ابن اعثم، خوارزمی و ابن شهر آشوب، یزید به او دستور داده بود: هرکدام از آنها که بیعت نکرد، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست.

**** در سه منبع دیگر، افزون بر آن سه تن، نام عبدالرحمن بن ابی بکر نیز در نامه یزید آمده تا برای بیعت گرفتن از او سخت گیری شود. اما به گفته برخی از مورخان و رجال نویسان، عبدالرحمن بن ابی بکر پیش از این زمان، از دنیا رفته بود. همچنان که نام او در گزارش طبری هم نیامده است.» ( پیشوایی، بخش 3). 

 و در کتاب تاریخ تحلیلی اسلام هم آورده شده:

 پ/2) « یزید پس از آگاه شدن از مرگ پدرش توسط ضحاک بن قیس داروغه شام؛ از حوارین به دمشق آمد و به مسجد رفت و بر منبر شد. ضمن سخنانی کوتاه و رسا، معاویه را ستود و برای او از خدا آمرزش خواست. مهمترین کار او این شد که با گرفتن بیعت از مخالفانش یعنی عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی ع خیال خود را برای زمامداری آسوده کند. ولی او از تنها کسی که از میان این سه نفر می ترسید؛ حسین بن علی ع بود زیرا که عبدالله بن عمر اهل جنبش نبود و عبدالله بن زبیر هر چند تدبیر و دلیری داشت، اما چه از جهت خانوادگی و چه از نظر روش اجتماعی نمی توانست طرفداران زیاد و فراوانی داشته باشد. ولی حسین بن علی ع که در مدینه بود آراسته به مواردی همچون پسر دختر پیامبر ص، فرزند علی بن ابی طالب، مهتر هاشمیان، دانا و پرهیزگار، و ارزشمند در دیده مردم بود؛ پس احتمال این می رفت که عراقیان گرد وی جمع شوند ... خلاصه با پیش آمدن موضوع بیعت با یزید توسط عامل مدینه یعنی ولید بن عتبه؛ پسر زبیر مخفی و شبانه رهسپار مکه شد.» (شهیدی.ص 193).

پ/3) نتیجه گیری این بحث اینکه:

1) پی برده میشود که نامه نگاری های یزید برای اخذ بیعت بویژه از خواص مدینه در ارتباط با خلافتش؛ نشات گرفته از نتیجه سالها تلاش و نیز وصیت پدرش معاویه بوده است که او (معاویه) فقط نام مهتران حجاز و البته بزرگان مدینه را به لحاظ مراتب شخصیتی اعم از فردی،  نسب خانوادگی، نفود طایفه ای و پایگاه اجتماعی خودشان میان مسلمانان و یا جایگاه و مقام پدرانشان مرتبط با مقوله ای همچون خلافت، در وصیت نامه اش به یزید متذکر شده بوده است؛ چه اینکه غیر از این چهار نفر، افراد دیگری هم بودند که حاضر به اجابت درخواست معاویه مبنی بر پذیرش ولایتعهدی یزید که مشهور به فسق بود نشده بودند. برای نمونه، در این خصوص میتوان به این مورد اشاره داشت: « زمان و ثروت کافی در دست های معاویه برای خریدن آخرت سست دینان بود اما سخت ترین مانع برای ولیعهدی یزید خود او بود. جوان بی‌بند و باری که فسقی آشکار داشت؛ به گونه‌ای که جای هیچ دفاعی باقی نمی گذاشت. او همان کسی بود که امام حسین (ع) در حضور پدرش- معاویه- درباره‌اش گفت:" اگر می خواهی از مهارت و توانایی یزید آگاه شوی، از او دربار? سگ های شکاری و کبوتران پیش پرواز به هنگام تاختن و مسابقه دادن بپرس و در مورد کنیزان آوازه خوان و نوازنده سؤال کن تا تو را به خوبی آگاهی داده و یاری کند...". از موانع معاویه در راه جانشینی یزید، پس از امام حسن (ع) افراد سرشناس و بانفوذی بودند که حاضر نبودند تن به خلافت یزید دهند، یا او را در خور چنین جایگاهی نمی دیدند و یا خود را برای این منصب شایسته‌تر می یافتند. اشخاصی مانند امام حسین (ع)، عبداللّه بن جعفر، عبداللّه بن عباس، سعد بن ابی وقاص، عبداللّه بن زبیر، عبداللّه بن عمر، مروان بن حکم، عبدالرحمان بن خالد بن ولید، زیاد بن سمیه و سعید بن عثمان در زمر? مخالفان  زمامداری یزید بودند.». (امیر زاده. پاراگرفهای 4 و 9).

2) آنچه مشترک میان این دو منبع، مستند به شواهد و منابع فراگیر تاریخی است؛ نامه یزید به والی مدینه مرتبط با سه نفر یعنی امام حسین ع، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر برای بیعت گرفتن از آنان پیرامون خلافتش میباشد. 

3) بنابر این و در واقع بنابر مطالب اخیر از مفاد مباحث الف و ب و پ میتوان نتیجه گرفت که عبدالرحمن بن ابی بکر در قید حیات نبوده است و لذا قول چهارم از مفاد بند پ/1 نمیتواند واجد اعتبار باشد. (والله اعلم)

4)  اما پرسش هایی که باز با توجه به مطالب متن از بخشهای الف و پ پیش می آید از یکسو این است که آیا این موضوع یعنی فقدان (مرگ) فرزند ابی بکر (عبدالرحمن) در رابطه با زمان وصیت معاویه به فرزندش یزید نیز ساری و جاری بوده است؟ که اگر اینگونه بوده پس میتوان همانطور که در مطالب الف/4 و بخش اخیر پ/1 اشاره شد؛ این وصیت را متمایل به جعل و نادرستی دانست، زیرا مکاتبه یزید با امرای ولایت اسلامی نیز به تبع همین وصیت مزبور بوده است. یا آنکه نه؛  یعنی بلکه از سوی دیگر این احتمال را داد که عبدالرحمن بن ابابکر زمان وصیت معاویه به فرزندش یزید زنده بوده و در فاصله رخ دادن مرگ معاویه تا بر تخت خلافت نشستن یزید، عبدالرحمن از دنیا رفته و لذا یزید از درج نام وی در مکاتبه با ولید حاکم مدینه برای بیعت گرفتن از او در کنار امام حسین ع، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر خودداری کرده است؟ و...؟

 حال آنچه بالبداهه و بطور متعارف و بطریق اولی برای یافتن پاسخ این پرسش ها منطقی به نظر میرسد این است که جستجو و دانسته شود زمان در گذشت عبدالرحمن بن ابی بکر چه موقع بوده است. پاسخ اینکه بر اساس شواهد و اقوال مربوطه، در گذشت عبدالرحمن بن ابی بکر، سال 53 (ثارالله ولیعصر عج. {2})  و بقولی 55 هجری (ویکی فقه. {1} بخش 8) بوده، در حالیکه مرگ معاویه و شروع خلافت یزید برابر مفاد بند ب، در سال 60 هجری بوده است و ... بنابراین بر اساس همین اختصار نیز میتوان پی برد که نه تنها عبدالرحمن بن ابی بکر در زمان مرگ معاویه در سال 60 هجری زنده نبوده بلکه میتوان نتیجه گرفت که موضوع نامه یزید به والی مدینه با هدف گرفتن بیعت برای خلافتش، همانا حداکثر بیش از سه کس یعنی امام حسین، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر که هر سه زنده و در مدینه بوده اند را نمی توانسته شامل شود.

ت) احتمال دیگر مرتبط با زمان وصیت معاویه به فرزندش یزید

 هم اکنون اما؛ با این توضیح اخیر به نظر میرسد در ارتباط با وصیت معاویه به فرزندش (مطالب بند الف) یزید در هنگام مرگ که هم نامی از عبدالرحمن بن ابی بکر به میان آمده و هم اینکه او یعنی یزید (مطالب بند ب) هنگام مرگ پدرش معاویه در حوارین بوده؛ پس لازم می آید تا با احتیاط کامل، مفاد وصیت نامه مذکور به نحو و نگاه دیگری برای رسیدن به نتیجه؛ مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد مبنی بر اینکه بعنوان محور بحث باید ابتدا از ابن ابی بکر شروع کرد:

ت/1) عبدالرحمن بن ابی بکر: وقتی سخن از وی در متن وصیت معاویه به فرزندش بمیان آمده؛ پس باید فارغ از کمیت زمانی ( یکساعت، یک روز، یک هفته، و ... پیش از آن)؛ این موضوع را اینگونه مورد تحلیل قرار داد که وصیت مذکور باید پیش از مرگ عبدالرحمن بن ابی بکر بوده باشد، چه این که وی همچون افرادی دیگر حاضر نشده بوده که با معاویه که قریب یک دهه از خلافتش پیرامون این موضوع برای اخذ ولایتعهدی یزید سپری شده بوده بیعت نماید؛ امری که در منابع مختلف از جمله تاریخ تحلیلی اسلام، نوشته سید جعفر شهیدی با عنوان ولایت عهدی یزید (صص 186-189) بدان پرداخته شده است. مضافا در این رابطه اینکه:

« معاویه هر چند پسر ابابکر را فردی کم عقل که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد خطاب کرده بود، اما برای تحقق بیعت مذکور که موفق هم نشد، روشهای گوناگون را بکار گرفت همچون رفتن به مدینه طی سفری پس از عدم موفقیت مروان بن حکم، حاکم مدینه در این رابطه، رفتن به مکه بدنبال خروج عبدالرحمن و امام حسین ع از مدینه، و تطمیع وی با فرستادن صد هزار درهم برایش که عبدالرحمن نپذیرفت و گفت دینم را به دنیایم نمی فروشم». (ویکی فقه.{1}. بخش 7).

ت/2) پس نتیجه اینکه میتوان تصور کرد که زمان وصیت معاویه به فرزندش یزید، به پیش از مرگ عبدالرحمن بن ابابکر بر میگردد چرا که نام او در آن وصیت میباشد.

 


نوشته شده در  شنبه 102/6/25ساعت  12:28 عصر  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
[عناوین آرشیوشده]