سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

گفتار پانزدهم: نتیجه گیری مباحث مقایسه ای و استدلالی

جمع بندی پایانی پر اساس مباحثگفتار چهاردهم اینکه: 

 الف) بعنوان یک اصل عقلی همانطور که فرد فرد انسانها به نسبت توانایی مالی شان می توانند برای تعیین تکلیف اموالشان فردی را با توجه به خصوصیاتی چون راستگویی و ... بعنوان وصی برگزیده و هم او را جهت انجام سفارشهای مشروعش به کار گمارند آنهم از طریق یک وصیت نامه؛ پس به طریق اولی و باز همان اصل عقلی و منطقی لازم می آید خداوندی که حضرت محمد ص  را با پیشینه ای چون امین بودن،  راستگو بودن و کلاً متصف بودن به ویژگی های خوب انسانی آن هم در میان جماعتی که بعنوان نمونه از جهالت و نادانی دختران خود را زنده به گور می کردند، و یا در جنگ و ستیزهای قبیله ای بودند، و یا از آن طرف اهل کتاب، شرک را پیشه ی خود کرده بودند؛، برای تبیین دین اسلام تا پایان رسالت بر می گزیند و بر آنان قرار می دهد آنهم دینی جامع، و از آنجا که او یعنی رسول خدا ص نیز بشری بوده چون بقیه که مرگ او را در بر می گرفته که گرفته و از طرف دیگر مقدر و تثبیت گردیده که این دین فراگیر، در همه زمانها و سرزمینهای گیتی بدون هیچگونه آسیب و کجروی گسترش یابد لذا باز لازم می آید که خداوند، این مالک مطلق همه چیز از جمله دین اسلام که رستگاری بشر را با معجزه آن یعنی کتاب مقدس قرآن در دل و بدنبال خود دارد، « جانشینی » را[1] برگزیند که ضمن داشتن همان ویژگی های خوب انسانی و اسلامی، آنها را در عمل، همراهی، همدلی و همگامی با پیامبر مکرمنیزنشان داده باشد و این ویژگی ها برای مردم نیز نمایان و مشهود بوده باشد و ... لذا این کار هم صورت پذیرفت آنهم با انتخاب حضرت علی ع و ابلاغ آن بوسیله پیامبر ص که این ابلاغ امر الهی به نحوی انتصاب هم بوده است؛ هم برای وی و هم برای جانشینان بر حق او که عمل به کتاب قرآن و سنت پیامبر پیشه آنان بوده و برای صاحب الزمان امام مهدی عج نیز می باشد و بدیهی است که پیروان این بزرگواران باید جهت رستگاری برابر فرمایش و سفارش پیامبر ص  حدیث ثقلین به کتاب قرآن و عترتش تمسک پیدا کنند و ... نکته ی دیگر اینکه بر اساس آیه 3 سوره مبارکه مائده در اصل با همین ابلاغ از این رخداد یعنی معرفی علی ابن ابیطالب بعنوان ولی مومنین پس از رسول الله در غدیر از حجة الوداع است که کار تکمیل دین تحقق می یابد مبنی بر اینکه : امروز، «روز غدیر» دین شما را بر شما کامل کردم و نعمت من بر شما تمام شد و رضایت دادم که اسلام دین شما باشد: « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (3) مائده ». والله اعلم.

    وجه مشترک دیگر این دو قیاس اخیر اینکه در معرفی شخص منصوب شده، نام وی توسط همان مرجع انتخاب کننده مشخص و بوسیله معرِّف و یا مبلّغ (خواه وصیت نامه باشد یا مأمور) بیان می شود.  و فرق و یا وجه اختلاف این دو قیاس در مالکیت مجازی و حقیقی این است که فرد موصی ممکن است به علت نِسبی بودن علمش یا اموالش در هر زمان تغییراتی در متن وصیت نامه و یا به لحاظ شناخت نسبی اش حتی تغییری در فرد وصی بوجود آورد در حالیکه در مالکیت حقیقی و مطلق خداوندی چنین دگرگونی هایی نیست چرا که خداوند یکتا برابر گفته حضرت علی ع بدون آزمایش و تجربه آغاز آفرینش کرده و ادامه می دهد (قمی. عباس)، حتی بعنوان یک امر بدیهی و اعتقادی که خداوند فاعل مطلق است و مثل بندگان نیست که استعدادهایشان در گذر زمان شکوفا شود به عبارتی برابر مباحث کلامی و حکمت، خداوند یگانه همه فعل محض است و بعنوان آفرینند? همه چیز از پیدا و پنهان هیچگاه کاری که خلاف خرد و عقل که خود آن را در انسان به ودیعه نهاده؛ باشد را انجام نمی دهد زیرا که او می خواهد به فضل و از سر رحمت گسترده ی خود با فرستادن پیامبران حامل شرایع دین و جانشینان آنها راه هدایت را بر بشر هموار و روشن نموده و پس از آن در هر دو جهانِ میرا و مانا، پاداش و کیفر بندگان را به لحاظ رفتار و گفتارشان بدهد. چرا که با گسیل پیامبران تا پیامبر خاتم و آیات وحی شده بدانان که همه در قرآن مجید هست دیگر حجتی برای کسی (165 نساء) در گمراهی ها نبوده، نیست و نخواهد بود.

    نتیجه مشهود دیگر از این قیاس اینکه به لحاظ عقلی و ملاحظات عرفی، قانونی و حتی شرعی وقتی نمی توان در وصیت نامه یک فرد چه از نظر شخص وصی و چه مندرجات آن با عناوینی همچون خویشاوندی، دوستی و ... دگرگونی پدید آورد؛ حال چگونه می شود گفت و عمل کرد مبنی بر این که پیامبری که ابلاغ کننده همه آیات الهی بر بندگانش بوده، اینجا در رخداد غدیر از حجه الوداع دیگر کارش « ابلاغ » امر الهی نبوده بلکه در قالب تعیین و نصب و معرفی جانشین نَسَبی برای امر دین بوده! و ... لذا باید جهت صلاح دین خدا امر مشورت و انتخاب را برای جانشینی پیامبر ص در پیش گرفت و ... خلاصه امری که موضوع سقیفه و تصمیماتش برای مقولات خلافت و تعیین خلیفه شد و ... !؟ در حالیکه در آیه 67 سوره مائده بر « ابلاغ » امر خداوند در این خصوص اشاره و تأکید شده است. حال با این تفاسیر اخیر آیا تغییر و دگرگونی در تصمیم و اراده و امر « خداوندی » مبنی بر انتخاب همراه انتصاب حضرت علی ع بعنوان ولّی بلافصل مومنین و امام مسلمین پس از حضرت محمد ص آن هم با ابلاغ آن از طریق زبان گویای پیامبر مکرم اسلام ص در حماسه غدیر از حجة الوداع جایز بوده و می باشد؛ آیا این با هیچ عقل سلیمی سازگار بوده و می باشد؟ و ... 

ب ) جان کلام اینکه: هر انتخابی، انتصاب هم هست فقط تحقق و عینیت این انتصاب با یک معرفی و اعلام و ابلاغی از سوی یک چیز یا یک کس است و همینطور اینکه هر انتصابی ناشی از انتخابی است که این گزینش توسط وجودی واجب یا ممکن انجام می گیرد. به عبارتی جدایی این دو مفهوم از یکدیگر فقط در ذهن امکانپذیر است و مقاومت در برابر یک انتخاب همراه انتصاب در هر امری و یا تعدی از آن، خسارات جبران ناپذیر دارد. و نتیجه اینکه حماسه و واقعه غدیر مبنی بر جانشینی حضرت علی ع گزینش و انتخابی بوده از سوی خداوند که با ابلاغ آن از سوی پیامبر ص بعنوان مامور آن ابلاغ؛ انتصابش نیز عینیت پیدا کرد. همانگونه که در آیه ی 67 سوره ی مائده به روشنی می بینیم که هیچ گاه سخن از «انتخاب» یا «انتصاب» نیست بلکه سخن از «ابلاغ» در قالب امر الهی ِ « بَلِّغ »می باشد که پیامبر ص بدان مامور است. در واقع یعنی صحبت از این است که ای پیامبر برسان آنچه را که از سوی پروردگارت به تو وحی و بر تو فروفرستاده شده است. به عبارتی دیگر پیامبر مکرم اسلام ص فقط پیام و آیه و دستور خداوند را به مردم رسانده و جانشین خود را براساس وحی به مردم معرفی نموده است، بدون این که سخنی از انتصاب باشد به نحوی که کسی یا کسانی بخواهند در مقابل آن موضع گرفته و پس از رحلت پیامبر، جانشینی وی را رنگ و بوی انتخابی بدهند. چرا که خداوند یکتا علی ع را به عنوان جانشین پیامبر ص برگزیده و در همین حال نصبش کرده است اما کیفیت این انتخاب و نیز عینیت این انتصابْ همانطور که اشاره شد با معرفی پیامبر اسلام ص  طی ابلاغ وحی الهی به مردم صورت پذیرفته است.

   پس پیامبر ص تنها نقش یک معرف و مبلغ را در این میان به لحاظ آنچه که به او پیرامون جانشینش به وی وحی شده و در ارتباط با ابلاغ آن به مردم مکلف و موظف شده و مامور امر الهی بوده را داشته است. همانگونه که در مقام مقایسه، یک وصی، تنها نقش یک مجری و جانشین را برای پیگیری و به سرانجام رساندن مفاد وصیت نامه ی یک موصی یا وصیت کننده دارد. چرا که این موصی و وصیت کننده است که وصی خود را طی وصیت نامه ای انتخاب و منصوب نموده، و عینیت این مسئولیت جهت وصی فقط بواسطه ی مفاد آن وصیت نامه که بطریق اولی معرف وصی می باشد؛ شدنی گردیده است.

   حال پرسش اینکه آیا کسی برابر عرف ، قوانین و موازین شرعی یک جامعه توانایی آن را دارد که این وصی را عوض کند؟ مسلمن جواب منفی و خیر است. هم اکنون پرسش دیگر این که وقتی کسی نمی تواند مفاد وصیت نامه ی مشروع و متعارف یک موصی را که برابر موازین عرفی، قانونی و شرعی هر جامعه تدوین و نوشته شده و وی طی آن وصی خود را در سلامت عقل برگزیده و برای پس از مرگش به کار گمارده و در واقع طی همین وصیت نامه او را وصی خود «معرفی» نموده؛ چگونه امکان پذیر و قابل مجادله است که کسانی برای مقوله ی «جانشینی پیامبر» که مرتبط با دین خداست، آن هم خدایی که مالک همه چیز از جمله دین اسلام است، بیایند و خود را اختیار دار ببینند و برخلاف آنچه که رسول خدا ص به آنان ابلاغ کرده است عمل نمایند و در سقیفه پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام ص طی یک شورایی، جانشینی را برای وی انتخاب کنند؟به نحوی که آثار و تبعات آن که فرقه فرقه شدن مسلمین است تا کنون باشد؟  آیا این امر هیچ توجیهی شرعی و عقلی می تواند داشته باشد؟ به هر جهت باید در این خصوص آیه ی 36 احزاب را مد نظر قرار داد مبنی بر این که نافرمانی از فرمان خدا و رسول او مساوی است با گمراهی روشن: « وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالا مُبِینًا (36) احزاب».


[1]- و به تبع آن جانشینانی را تا آخر الزمان.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  8:58 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
[عناوین آرشیوشده]