نتیجه گیری گفتار چهاردهم: پس این یک نکته محکم قرآنی مبنی بر این که اینجا هم وظیفه پیامبر ص بعنوان بخش بزرگی از رسالتش؛ « ابلاغ » وحی به مردم بوده است، همانگونه که به این مهم یعنی ابلاغ و رساندن آیات وحی توسط پیامبر ص به عموم در قرآن بدان اشاره گردیده است. « وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (92)مائده با توجه به آیات 90-91. «[1] // « مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ (99) مائده با توجه به آیه ی 100 ».[2] و بدینگونه است در این رابطه آیات 18 عنکبوت/ 44 و 46 شورا/ 39 احزاب/ 35 و 85 نحل/ 54 نور و ..
و در ادامه بعنوان نکته ای و تاکید و تصریحی دیگر؛ آنجاست که خود آن حضرت در ضمن خطبه ایراد شده در حماسه غدیر بر این امر صحه می گذارد :
« از جبرئیل درود خدا بر او باد درخواست کردم تا مرا از اعلام « ولایت[3] » علی ع معاف بدارد. زیرا ای مردم می دانم که تعداد پرهیزگاران اندک و شمار منافقان فراوان است (دشتی. صص 38-43)... ای جمعیت انبوه مسلمانان، من علی ع را در میان شما، امام مسلمین[4] باقی می گذارم که او و فرزندان او «وارث» من تا روز قیامت می باشند همانا من « امر الهی » را که « مأمور ابلاغ » آن بوده ام به شما رسانده ام که حجت آشکاری بر هر حاضر و غایب است (دشتی. صص 38-43) ».
(حاضرین)؛ « ... یا رسول الله ما گوش به فرمان، تسلیم، خشنود و پیرو می باشیم برای آنچه که از « طرف خدا » به ما « ابلاغ» کردی از طرف خدای خود و پروردگار ما پیرامون « ولایت علی » و « ولایت فرزندان » او که همگان از فرزندان اویند با تو بر این پیمان با قلبهای خود، با جان خود، با زبان خود و با دست خود « بیعت » می کنیم (دشتی. صص 38-43)و ... »
(پیامبر اسلام ص) « ای جمعیت انسانها، امامت علی و فرزندان او را تا روز قیامت در میان شما باقی می گذارم و من به آنچه نسبت به « ابلاغ » مأمور بودم به شما رساندم[5] که بر هر انسان حاضر و غایبی و بر هر شاهد و غیر شاهدی و بر هر کس که تاکنون متولد شده یا نشده « حجت » تمام شده است (دشتی. صص 38-43) ».
نتیجه گیری دیگر بر اساس این مطلب یعنی خطبه غدیر اینکه بدین طریق و مفاد سخنان پیامبر ص می توان پی برد که رسالت آن حضرت، ابلاغ امر الهی در خصوص ولایت و امامت علی ابن ابی طالب و بدنبال آن ولایت و امامت فرزندان او بر امور مومنین و مسلمین بوده است.
چهارم: اینجا ثبوت نظر شیعه بیشتر چشم انداز پیدا می کند مبنی بر اینکه : همانطوری که هر چیزی برای تداوم به دو اصل پیدایش و علل پایداری نیازمند است لذا در مسایل فکری و عقیدتی نیز به این دو اصل یعنی علت محدثه و علت مبقیه نیازمندیم. چه آنکه رسول خدا J بیاید مکتب را معرفی نموده[6]. ملت و دولت را با انواع تلاشها پدید آورد و پس از رحلت علت پایداری جهت تداوم راه و رسم او برای رهانیدن مکتب و سنت او از انواع گزندها نباشد. بدیهی است که ره آورد رسالت تاراج می شود. پس رسالت بدون ولایت و امامت ناتمام است (دشتی. صص 38-43).
[1]- و فرمان برید خدا و فرستاده اش را و دوری کنید (از شراب و قمار و بت ها و تیرهای قرعه که از عمل شیطان است. پس اگر دوری گزینید پس بدانید که بر رسول ما وظیفه ای جز رسانیدن و ابلاغ آشکار (آیات الهی) نیست.
[2]- و بر رسول نیست مگر رسانیدن و خداوند یکتا به امور پنهان و پیدای شما داناست.
[3]- با کمی دقت روشنتر می شود که در این رخداد از حجة الودع در محل غدیر، موضوع « معرفی » ولایت علی ع و ولّی مومنین بودن او پس از حضرت ختمی مرتبت ص که وی از جانب خداوند مامور با « ابلاغ » این مهم بوده مطرح بوده است، همانگونه که می فرماید من کنت مولاه فهذا علی مولاه و ...
[4]- پس علی ع طی این رخداد از غدیر نه تنها ولی مومنین که امام مسلمین هم معرفی گردیده است.
[5]- چنانچه دقت شود، دیده خواهد شد که پیامبر مکرم اسلام ص نیز به واژه ی " ابلاغ" در اینجا تصریح فرموده است و نه انتصاب یا انتخاب.
[6]- روشن است که در هر دو اصل مذکور (علت محدثه و علت مبقیه)، وظیفه پیامبر ص در انجام امر خداوند؛ هم شناساندن مکتب و دین خدا و هم معرفی جانشین خود است که در واقع با توجه به فضایل عملی جانشین همچون عدالت، ایمان، شجاعت، پرهیزکاری و ... که برای مردم زمانه نیز عینیت یافته، توسط خداوند یگانه و خیرخواه جهت پایداری دین برگزیده و گمارده شده است و پیامبر اسلام دارد طی رخداد غذیر و بر اساس آیه ی 76 سوره ی مائده نسبت به معرفی حضرت علی ع بعنوان جانشین خود اقدام و امر خدا را که بدان مامور است به مردم ابلاغ می کند و ....