سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

گفتار چهاردهم: جانشینی پیامبر اسلام ص؛ انتخاب یا انتصاب ؟  

     باری؛ تا اینجا و بر اساس آیات الهی قرآن کریم مرتبط بود با تحلیل « شرعی » جانشینی پیامبر خاتم ص، اما برای روشنتر شدن موضوع به لحاظ « عقلی » لازم می آید تا موارد از این منظر نیز مورد کنکاش قرار گیرد به نحوی که ان شاءالله برای همه ی مردم جهت تصمیم گیری و تشخیص حق از باطل قابل فهم باشد، چرا که همه ی مردم از این نعمت الهی عقل به عنوان محور ثابت انسانیت برخوردارند.

 پیش از پیگیری این مطلب،باید افزوده شود که تا کنون به لطف خداوند یگانهْ  و مرتبط با این بخثْ دو موضوع بر اساس آیات قرآن کریم بصورت حداکثری و نیز تحلیل های عقلی در موارد مربوطه مورد بررسی و اثبات قرار گرفته است.

1- لزوم جانشینی پیامبر اسلام ص بعنوان ولّی مومنین پس از او.

2- شرایط و مصادیق جانشین پیامبر ص در زمانهای گوناگون تا وقتی معلوم.

 هم اکنون به لطف الهی قصد بر این است تا طی این گفتار به موضوع سوم مرتبط با و در ادامه ی دو مورد قبل پرداخته شود مبنی بر اینکه:

3- آیا مقوله ی جانشینی پیامبر اسلام حضرت محمد ص، « انتصابی » است یا « انتخابی » ؟  

    برابر آیه ی 13 سوره ی شورا گذشت که خداوند یکتا هر کس را که بخواهد به سویش بر می گزیند، هم اکنون لازم می آید تا موضوع با استفاده از واقعیات روزمره که مبتنی بر تحلیلات عقلی ناشی از مشاهدات و بدیهیاتی که فراگیر همه ی انسانهاست مورد بررسی قرار گیرد. ان شاءالله.

  اگر درنگ و نگاهی به بحث ارث داشته باشیم پی خواهیم برد که یک شخص که خود را مالک[1] دارایی هایش می داند حسب فرامین شرعی، موازین قانونی و یا سنتهای متعارف هر قوم و قبیله بر اساس جهان بینی حاکم و با توجه به بداهت مرگ نزد همه به اختیار و با شرایطی همچون سلامت عقل جهت تعیین تکلیف ماترکش اقدام به وصیت که در قرآن کریم نیز از آن بعنوان یک فریضه و حقی برای پرهیزگاران ذکر بمیان آمده است: «کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ (180) فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (181) فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (182) بقره »؛   می نماید،[2] آن هم پیرامون مواردی همچون:

-نوشتن وصیت نامه و یا وصیت به صورت شفاهی.    

-فهرست اموال مورد مالکیت.  

-تعیین وصی با ذکر نام.  

-تعیین نحوه تقسیم ارث[3] 

-سفارشهایی جهت وراث.

- بیان کتبی و یا شفاهی مرتبط با بدهی ها و دیون مادی و معنوی همچون فرایض دین، کمک به همنوعان و ...

 

از این موارد بر می آید که موصی دست کم به وسیله این نوشته:

نخست: تکلیف اموال و دیون خود را مشخص نموده است.

دوم: شخصی را با شناخت کامل از اوصافی چون درستکاری، راستگویی و ... با ذکر نامش به عنوان وصی خویش برگزیده است.

سوم: در پی این انتخاب و برگزیدن، در واقع موصی به نحوی  وصی خود را جهت انجام و اجرای وصایای مکتوبش، نصب و بر گماشته است.

چهارم: اینکه همه این موارد حتی انتخاب و انتصاب وصی توسط موصی یکجا انجام شده است و وصیت نامه ی مکتوب تنها حکم معرفی و اعلام مندرجات آن و از جمله معرفی فرد جانشین انتخاب و انتصاب شده بعنوان وصی را برای اعلام به دیگران و انجام وصیت نامه برابر محتوای آن با لحاظ شرایط شرعی و قانونی بیرونی مربوطه[4] دارد.

نتیجه اینکه به ترتیب، انتخاب و انتصاب یک فرد توسط فردی دیگر برای انجام کاری پس از مرگش که اختیارش را داشته و تا زنده استدارد عیناً یکی است. آنچه که این میان رخ می نماید همانا معرفی وی یعنی همان وصی به مردم بعنوان جانشین و مثلاً در همین قضیه یعنی مقوله ی ارث برای وراث و بازماندگان می باشد آن هم به منظور تعیین تکلیف یک چیزی یا چیزهایی مادی اعم از زمین و ساختمان و جواهرات و ... که اختیار دارش بوده و حالا یعنی پس از مرگش حکم و عنوان ارث و ماترک او را برای وراثش دارد و ... 

 هم اکنون اگر این موضوع خاص را به دین مبین اسلام بعنوان اعم همه مسایل تعمیم و تسری دهیم مبنی بر پذیرش این نکته که  دین نزد خداوند یکتا  اسلام  می باشد ( 19 آل عمران ) و به همین نحو خداوند یکتا علاوه بر مالکیت همیشگی کل هستی، متولی و صاحب اختیار دین مبین اسلام نیز می باشد، بنابراین لازم می آید همان خداوندی که این صفت را با اختیارات و رهنمودهایی در بشر نهاده تا برای تعیین تکلیف اموالش اقداماتی همچون انتخاب وصی را بعمل آورد پس به طریق اولی عقلاً و شرعاً جایز است اعتراف کنیم که حق است خداوند این دین کامل را که سعادت دنیا و آخرت همه بشریت در آن است را جهت تفسیر و ترویج و پاسداشت آن و نیز جلوگیری از انحراف و انحطاط آن پس از رحلت آخرین فرستاده اش با تعیین جانشینی که برخوردار از همه کمالات انسانی و اسلامی در نظر و عمل و نیز در جهت امتداد خلقیات و سنت پیامبر همچون یار دیرین و پیش از آن فرمانبر خدا و رسولش و پیرو کتاب خدا یعنی قرآن باشد را استمرار بخشد. و ... همانا این اتفاق مهم در غدیر از حجة الوداع رخ داد. هم اکنون با توجه به شرح مذکور پیرامون ارث، باید بعنوان نمونه گفته شود که:

اول: خداوند یکتا مالک همه چیز است و برای هدایت و راهبری انسانها به سوی رستگاری و برای تحقق زوایای کامل دین اسلام که دین حنیف و قیم و فطرت آدمی هم بر مبنای همین دین است: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (30) روم با توجه به آیات 31-32 »،   پیامبرانی را با پیشینه روشن از بین خودشان برگزیده و جهت رساندن آیاتش با بیّناتی برای مردم بسوی آنان فرستاده است. در واقع این بدین معناست که خدای یکتا هم رسولانش را برگزیده و انتخاب و اختیار کرده و هم اینکه طی همین برگزیدن، آنان را در عین حال به مقام رسالت خود نصب کرده و گواه و معرف این مهم هم همان رسالت الهی شان بوده که طی آن بر اساس آیات الهی وحی و نازل شده بر آنان؛ آن آیات را به مردم می رسانده اند و ... تا مردم قوم و امت شان از مومنین شوند و ...

دوم: برابر و در ادامه ی این سنت، انتخاب و انتصاب علی ع به عنوان جانشین و ولّی مومنین پس از پیامبر اسلام ص توسط ذات مقدس باری تعالی برای یاری دینش که همان اسلام باشد صورت گرفته است.

سوم: با لحاظ مورد اخیر (دوم) ؛ پیامبر مکرم اسلام ص صرفاً ابلاغ کننده مراتب وحی در رویداد غدیر یعنی همان موضوع جانشینی علی ابن ابی طالب بعنوان ولّی بلافصل مومنین پس از رحلت حضرت ختمی مرتبت ص مستند به آیه مبارکه 67 سوره مائده[5] بوده است[6].



[1]- البته این مالکیت ها مجازی است و مالک حقیقی همه چیز در آسمانها و زمین، خداوند است، همانگونه که میراث آسمانها و زمین برای او است؛ امری که بدان ایمان داریم: « ... وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ ... (10) حدید»،

[2]- موضوع روشن است که این سفارشها در رابطه با اندوخته های مادی فرد موصی اعم از منقول و غیر منقول تحت عنوان ماترک یا همان ارث می باشد، نه آموخته های معنوی و مثبتِ فرد که اگر در ترویج آنها نکوشیده  و در واقع آن ها را کتمان نموده یا در یاد دادنشان بخل و خساست ورزیده؛ و یا عمل نکرده یا خلاف آن عمل کرده باشد؛ لذا جبراً آن آموخته ها را به همراه خود به گور خواهد برد . پس باید در تعلیم و ترویج دانش کتاب، کوشا باشیم که این مهم را اگر انجام ندهیم، نمی شود پیرامونش سفارش کرد. از سوی دیگر اگر کسی را مرگ دریابد و وصیتی اعم از شفاهی و کتبی نکرده باشد به هر جهت احکام شرعی و قوانین در رابطه با آن مرتبط با هر آیینی در هر کشوری جاری خواهد شد.

[3]- بستگی به این دارد که فرد چه نگرشی داشته باشد و یا تابع چه قانونی یا شریعت و مذهب و آیینی در کشور خود باشد تا مشخص شود که او تا چه حد اختیار تقسیم ارث  و وصیت پیرامون آن را دارد و ...

[4]- مثلن فرد موصی نمی تواند و مجاز و مخیر نیست که برای مالش وصیت کند که بخشی از آن در راه گناهکاری یا ستمگری صرف شود و یا اینکه او بصورت مطلق نمی تواند که در رابطه با کم و کیف زندگی اطرافیانش پس از مرگش تصمیمی بگیرد فقط می تواند آنان را توصیه به تقوا و ایمان و انجام کارهای خوب نماید و ...؛ همانگونه که وصی او نمی تواند برابر همان شرع و قانون و حتا عرف گامی در جهت چنین وصایای مفروضی اگر بدان وصیت شده باشد؛ بجز ابلاغ به ایمان و تقوا و کار خیر به وراث، بر دارد. والله اعلم.

[5]- یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ (67) مائده.

[6]- ترجمه آیه ی 67 مائده: ای پیامبر آنچه از پروردگارت بر تو فرستاده شده را به مردم برسان که اگر ابلاغ نکنی ادای وظیفه نکرده ای و خدا تو را از شر مردمان محفوظ خواهد داشت و دل قوی دار که خدا کافران را راهنمایی نخواهد کرد.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:1 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
[عناوین آرشیوشده]