گفتار سوم: مرتبط با مقوله ی ارث و عام بودن آن
گذشته از تصریحات و تأکیدات قرآنی در قالب احکام و حدود، باید واژه «ارث» را همچون بسیاری مفاهیم دیگر از قبیل عدالت، صداقت، امانتداری، وفای به عهد و ...که از جمله ی فضایل اخلاقی است؛ در ابتدای امر، آن هم از آن جا که بدیهی است و به روشنی با توجه به دانش و وسایل ارتباطی روزآمد می بینیم؛ لدا عام و فراگیر بشر در همه زمانها و سرزمینها به شمار آورده و بعد جهت تبیین موضوع مثالی بیاوریم.
از آنجا که قرآن کریم مورد قبول و وجه مشترک تمام مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی می باشد لذا لازم می آید نخست نگاهی داشته باشیم به کم و کیف مقوله ی ارث در این کتاب مقدس:
خداوند یکتا پیرامون ارث می فرماید: « لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالأقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالأقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا (7) نساء ». از این آیه مشخص می شود که اولن ارثْ در اسلام یک مقوله ای است که برای همه ی افراد بشر از جمله مومنین است؛ چه آن که خداوند دانا در آیه ی یک همین سوره، ناس و به عبارتی مردمْ را خطاب قرار داده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالأرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا (1) نساء». و دوم آنکه ارث از ماترک متوفی،برای فرزندان و خویشان اعم از زن و مرد است. خداوند یکتا سپس در آیات 11 – 12 و نیز 176 همین سوره یعنی نساء، چند و چون تقسیم ارث را که برای بازماندگان مذکور در آیه ی 7 است را به روشنی بیان می فرماید.
در ادامه در آیه ی 13، خدای یگانه، این آیات پیرامون ارث را که بدان ایمان داریم " حدود الله" می داند و لذا اطاعت از خویش و رسولش را در این زمینه واجب و نتیجه ی آن را بهشت و رستگاری می داند: «تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (13)نساء»، و در آیه ی 14 نتیجه نافرمانی از فرمان خدا و رسول و تعدی از حدود الهی را به روشنی بیان می فرماید و این که نتیجه ی آن چیزی نیست جز جهنم و عذاب خوار: «وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ (14)نساء ». همانگونه که در این باره در جایی دیگر نتیجه ی نافرمانی از خدا و رسولش را آتش جهنمی می داند که مصادیقش در آن جاویدانند: « قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (22) إِلا بَلاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالاتِهِ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا (23) جن با توجه به آیات 24-28 ». بدیهی است که اگرچه ارث فراگیر بشر است؛ اما اولن و بالذات این حدود مرتبط با کسانی است که این کتاب به آنان رسیده است و بدان ایمان آورده اند. چه آن که عینینت این فراگیری برای کم و کیف تقسیم ارث متوفی در غیر مسلمانان تابع فرهنگ و قوانین هر کشور در این زمینه است.
نتیجه این که ارث از ماترک میت یا متوفی و احکام پیرامون آن عام و واجب است و فرمان بردن از آن ها نیز واجب است و چنانچه دیده می شود هیچ استثنایی در این آیات نیست به نحوی که مثلن پیامبر یا کسی دیگر از بردن سهم ارث یا وصیت پیرامون آن و یا رفع دین از طریق میراث و ماترک پس از مرگ، محروم و یا مستثنا شده باشد؛ مگر آن که پیامبر آنچه را که به او نسبت داده اند؛ بفرض، از جانب خود گفته باشد. در حالی که در پاسخ این فرض بایسته است گفته شود که خداوند یگانه در قرآن کریم فرموده که هیچ پیامبری نمی تواند از جانب خود آیه ای بیاورد مگر آن که به اذن او جل عظمته باشد: «وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا وَاقٍ (37) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِنْ قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ (38) یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ (39) رعد با توجه به آیات بعد. // وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ (78) غافر». و این یعنی نقد و نفی آنچه که در بالا آمد مبنی بر این که: از قول پیامبر ص نقل شده که: « ما گروه انبیا ارث به کسی نمی دهیم و آن چه از ما می ماند صدقه است ».
نتیجه گیری مبحث این گفتار (گفتار سوم)
نتیجه ی نخست برابر آیه ی 37 سوره ی رعد این که پیامبر خدا باید فقط پیروی آیات خدا را بنماید و نه پیروی هوا و هوس دیگران را، چرا که آیات خداوند همه دانش است و فراتر از آن چیزی نیست و این که پیروی هوای دیگرانْ باعث می شود که از سوی خداوند برای پیامبر، مولا و نگهدارنده ای نباشد. در حالی که پیامبر تا پایان عمر مبارکشان پیروی خداوند را نموده اند؛ چرا که خداوند یگانه تا تکمیل دین و اتمام نعمت و ابلاغ آیه ی 67 سوره ی مائده که دلالت بر مقوله ی جانشینی پس از او داشته و دارد، ولی و نگهدار وی بوده است.
نتیجه دوم این که استناد به این سخن – " ... ما گروه انبیاء ارث به کسی نمی دهیم و آنچه از ما می ماند صدقه است و ..." [1]– چیزی جز توجیه عمل برای رسیدن به هدف جانشینی پیامبر از طریق روش ابداعی انتخابیْ نمی توانسته بوده باشد. و از طرف دیگر این که این سخن « افترایی » بیش نبوده و نیست که به پیامبر نسبت داده شده است. « افترا »؛ مقوله ای که در قرآن مجید بدان و نیز نتیجه ی آن یعنی عواقب و پیامدهای افترای به دروغ اشاره شده است.