سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: رخداد غدیر مبتنی بر آیات الهی قرآن مجید

چکیده

 شکل گیری و استمرار هر موضوع مرتبط با مسایل بشری، گویای تاریخ آن است و چنانچه موضوع مورد نظر در طول تاریخ خود به لحاظ تفرق افراد و گروهها و ایده های گوناگون حل نشده و به یک وحدت رویه نرسیده باشد؛ لذا باید بدنبال راهکاری که حلال مشکل مورد نظر باشد بود؛ که از جمله این راهکارها بررسی منابع مورد استناد و نیز بررسی مبنای مباحث پیرامون آن موضوع و سپس انتخاب بهترین روش و وسیله که در عین حال عقلانی نیز بنماید بود؛ و بنابراین دست کم برای مومنین، شایسته ترین منبع و مبنا برای حل مسایل اختلافی خود از جمله موضوع « غدیر »؛ همانا کتاب الهی قرآن کریم و تمسک و استناد به آیات آن می باشد و نه قولی جز آن که همه از جمله روایات و احادیث از متغیرهای امر در امورند، چرا که صحت روایات و احادیث یکی در همخوانی با عقل است که جامع بشر است و دیگری همخوانی با آیات قرآن یعنی کلام خداوندی است که سراسر هدایت و نور و رحمت و ... می باشد.

    بعبارت دیگر می توان گفت که هر موضوعی در تاریخ شکل گیری تا تداوم و حتی در مواردی متلاشی شدن خودْ از یک پیشینه و  یک دیرینگی برخوردار می باشد؛ که از جمله ی این موضوعات ِ پیشینه دارِ اما زنده، مبحث جانشینی پیامبر مکرم اسلام ص بوده و می باشد و میاحث پیرامون آن به دو طریق خود را نشان داده است، به نحوی که پس از رحلت آن ختمی مرتبت حضرت محمد ص تا کنون و در طول تاریخ پانزده سده ای خود از یک سو محل بسیاری از مجادلات و منازعات مذاهب و فِرَق اسلامی اعم از شیعه و سنی و بلکه بعبارت دقیق تر و اولی تر سبب فرقه فرقه شدن مومنین پس از همان رحلت مذکور شده است تا آن حد که هنوز این روند ادامه دارد و در جهت تقریب این مذاهب کوشش هایی شده و همچنان برای تحقق این مهم یعنی تقریب؛ این کوشش ها ادامه دارد. و از سوی دیگر باعث سوء استفاده ی کفار و مشرکین و استعمارگران و دشمنان مسلمانان شده است تا از این تفاوت نگرشها که گاهاً هم همراه با تعصب و شدت بوده، در جهت مطامع شیطانی و سیری ناپذیر خود بهره برداری نمایند، آنگونه که امروزه نیز در کشورهای مسلمان به لحاظ مداخلات بیگانگان و اشغالگران و حمایت های همه جانبه ی آنان از شورش های مسلمانان علیه یکدیگر، شاهد آن هستیم. باری؛ روش کار در اینجا همانگونه که از عنوان پیداست بطریق اولی بر اساس آیات کتاب خدا یعنی قرآن و سپس با توجه به سیر تاریخی موضوع بر پایه ی تحلیل و تبیین عقلانی و در نهایت به یاری بیش از پیش خداوند، نتیجه گیری می باشد. ان شاءالله


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:35 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

 

گفتار نخست: مقولات انتصاب و انتخاب

    باری اگر کمی به عقب برگردیم، روشن خواهد شد که این دو طریق و نگرش که موجبات این همه اختلافات فکری و مذهبی را در طول تاریخ خود فراهم آورده استْ چیزی نیست جز دو مقوله ی "انتصاب" و "انتخاب" مرتبط با محور بحث جانشینی پیامبر مکرم اسلام ص. یعنی اهل تشیّع قائل به این هستند که جانشینی پیامبر ص انتصابی است و آن در واقعه ی غدیر آن هم برابر آیه ی کریمه ی 67 سوره ی فرخنده ی مائده رخ داده استْ به نحوی که جانشین بر حق و بلافصل پیامبر اسلام ص، حضرت علی ع می باشد و این امر از امام علی ع شروع شده و تا وجود مبارک امام داوازدهم حضرت مهدی عج که به اراده ی خداوند یگانه، زنده و  تا آن زمان که خداوند بخواهدْ غایب هستند تا زمان ظهورشان فرا رسد؛ ادامه یافته است. اما از دیگر سوْ اهل تسنن می باشند که قائل به انتخابی بودن موضوع جانشین پیامبر مکرم اسلام ص بوده و هستند. که این امر بلافاصله پس از خبر رحلت پیامبر اسلام ص در محل سقیفه برای انتخاب جانشین آن حضرت ص بر مبنای مشورت اتفاق افتاد که طی تصمیمی از سوی اهل سقیفه، ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب شد و این روند با عمر و عثمان بعنوان خلیفه مسلمین ادامه یافت و پس از آن یعنی با قتل عثمان، مردم با علی ع بعنوان خلیفه ی پس از او  یا خلیفه چهارم بیعت کردند.

    البته نتیجه گیری پیرامون این نظریات را لااقل به واسطه ی آنچه که ما در طول زندگیمان حول این مباحث دیده و شنیده و خوانده ایم و همچنان می بینیم و می شنویم و می خوانیم، بیان می کنیم، و این بدان معنا است که این نگرشها و بینش ها در باره ی این موضوع از آغاز شکل گیری آن وجود داشته و در طول تاریخ خود به ترتیب به پیش آمده و به زمانه ی ما رسیده است. به عبارت دیگر پیرامون این که این دو نگرش در زمینه ی جانشینی پیامبر اسلام ص از پس از واقعه ی غدیر و پس از رحلت پیامبر ص وجود داشته است تردیدی نیست، چرا که عینیت آن را که استمرار و تداوم همان افکار قائل به انتصابی و یا انتخابی بودن جانشینی پیامبر اسلام ص است را باز در زمانه ی خود داریم با انواع ابزار های آموزشی، ارتباط جمعی، نوشتار و گفتارها می بینیم.

   حال طی این مقاله، هر چند کوتاه باشدْ قصد بر این است تا مشخص شود که حق کدام است و برداشت از واقعه ی غدیر چیست؟ چرا که این واقعه یعنی رخداد غدیر، مقدم بر ماجرای سقیفه است، آن هم از آن لحاظ که اولی در زمان زندگانی پیامبر مکرم اسلام ص و اعلام شده توسط خود ایشان دست کم به مردم حاضر در آنجا است و دومی پس از رحلت آن بزرگوار. پس برابر یک تحلیل عقلی که فراگیر بشر است؛ لازم می آید که آنچه در زمان حیات یک فرد هست، مقدم بر آنچه که پس از مرگ او هست در بررسی امور ملاک و مبنا قرار گرفته و به شمار آید، چرا که آنچه که بایستی به آن در هر زمانی پیرامون هر فردی استناد شود؛ چیزی نیست جز آنچه که فرد در زمان زنده بودن خود گفته یا نوشته است و افرادی یا مستنداتی آن ها را تصدیق کرده و تصدیق نمایند؛ و چه تصدیقی و گواهی بالاتر و مطمئن تر از کلام الهی پیرامون هر موضوعی که بدان یعنی قرآن ایمان داریم.

   هم اکنون با این توضیحات اخیر به نظر می رسد بهترین کار جهت رسیدن به نتیجه ی معقول و مطلوب آن است که به صدر موضوع یعنی واقعه ی غدیر و جحة الوداع و کم و کیف آنچه که در آن رخ داده است برگردیم و یک کنکاشی در این زمینه داشته باشیم. ان شاءالله.

    اما آنچه که پیش از پیگیری مطلب اخیر لازم می آید تا  برای نمونه که ضمن عام بودن، روشن هم هست تا گوشزد شود این است که امر جانشینی برای حاکمان در هر زمان و مکان یک امر بدیهی است، از آن جهت که آنان نیز همانند همه ی ممکنات از جانداران؛ از مرگ برخوردارند، و لذا اگر این امر را به مبحث رسالت پیامبر مکرم اسلام ص تعمیم و تسری دهیمْ دیده خواهد شد که این جانشینی پس از ایشان نیز باید مصداق داشته باشد. چرا که وی نه تنها رحمت للعالمین: « وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ (107) قُلْ إِنَّمَا یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (108) انبیاء»؛    که خاتم النبیین نیز بوده و می باشد: « مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (40) احزاب».   

   تمام این مطالب اخیر یعنی ضرورت و لزوم جانشینی برای خاتم النبیینص؛. در واقع تا این جا ثابت شد که لازم است تا جامعه ی مسلمین و حتا جهانیان، پس از حضرت محمد ص به عنوان خاتم النبیین، از نعمت جانشینی وی به عنوان هادی خلق و البته مبتنی بر آیات قرآنی و سنت آن حضرت، هدایتگر مردم به سوی راه راست به اذن خداوند یکتا باشند. حال این که این جانشینی چگونه باید تحقق یابد یا در واقع تحقق یافته باشد تا راه آن حضرت به درستی پیموده شده یا بشود تا بین مسلمین جدایی نباشد و همه رو به سوی رستگاری داشته باشند و ...؛ و این که تبلور این امر آیا انتخابی است یا انتصابی،؟ امری است که موضوع این بحث می باشد. البته باید یادآور شویم که علاوه بر ضرورت امر جانشینی پس از پیامبر خاتم ص، این موضوع که چه کسی می تواند و باید جانشین وی باشد هم مقوله ی دیگری است که انشاءالله در مباحث بعدی در بطن همین مبحث بدان پرداخته خواهد شد.

نتیجه گیری این گفتار (گفتار نخست)

پس تا این جا  و مرتبط با این بحث دو نتیجه به دست آمده است: 1) ضرورت جانشینی پیامبر  2) مصداق و شرایط جانشین پیامبر.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:33 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

گفتار دوم: مرتبط با رخداد روز غدیر از حجة الوداع 

   هم اکنون جهت پیگیری موضوعْ باز می گردیم به مواردی از آنچه که در روز غدیر رخ داده است؛ یعنی آنچه که پیامبر مکرم اسلام ص در این روز و این مکان بیان فرموده اند.

« سال دهم هجرت که مسلمانان همراه پیامبر اکرم ص مراسم حج را به پایان رساندند و آن سال، بعداً حجة الوداع نام گرفت، پیامبر اکرم ص عازم مدینه گردید. فرمان حرکت صادر شد هنگامی که کاروان به سرزمین رابغ در سه میلی جحفه که میقات حجاج است، رسید امین وحی در مکانی به نام غدیر خم فرود آمد. آیه ی " یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ[1] (67) مائده  نازل شد که ای پیامبر آنچه از طرف خدا فرستاده شده به مردم ابلاغ کن، اگر این کار را نکنی رسالت خود را تکمیل نکرده ای و خداوند تو را از گزند مردم حفظ خواهد کرد. بدرستی که خداوند گروه ناسپاسان را راهنمایی نمی کند. "

دستور توقف در آن مکان صادر شد، همه ی مردم ایستادند. وقت ظهر هوا به شدت گرم بود. پیامبر اکرم ص نماز ظهر را با جماعت خواند سپس در حالی که مردم دور او  را گرفته بودند، بر روی نقطه ی بلندی که از جهاز شتران بر پا شد، قرار گرفت و با صدای رسا خطبه خواند و سپس فرمود :" مردم نزدیک است من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم . من مسئولم و شما هم مسئولید."

سپس مطالبی گرانبها بیان کرد و فرمود:" من دو چیز نفیس در میان شما به امانت گذاردم؛ یکی کتاب خدا و دیگری عترت و اهل بیت من، این دو هر گز از هم جدا نشوند. مردم؛ بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید و در عمل به آن ها کوتاهی نورزید که هلاک می شوید."

در این هنگام دست علی ع را گرفت و بلند کرد و به همه ی مردم معرفی نمود سپس فرمود:" سزاوارتر بر مومنان از خود آنان کیست؟ همگی گفتند: خدا و پیامبر او داناترند".

پیامبر اکرم ص فرمود:" خداْ مولای من و من مولای مؤمنانم و من بر آنها از خودشان اولی و سزاوارترم." [2]

بعد فرمود:" من کنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و ...[3] " ای مردم هر کس من مولای اویمْ پس این علی مولای اوست. خداوندا کسانی را که علی را دوست دارند، دوست بدار و کسانی که او را دشمن دارند، دشمن بدار و ... ".

سپس فرشته ی وحی نازل شد و آیه ی " الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (3) مائده را نازل فرمود و آن روز در تاریخ اسلام جاودانه و حماسه ساز شد (شریفی صص 6-8) 

« با اتمام واقعه غدیر و ابلاغ وحی خداوندی به مردم بر اساس آیه مبارکه 67 سوره مائده توسط پیامبر مکرم اسلام ص مبنی بر تعیین علی ع به عنوان جانشین ایشان، گروهها و افراد مختلف به روشهای گوناگون بصورت آشکار و نهان با این امر مخالفتها نموده و توطئه هایی را چه در باقیمانده عمر پر برکت پیامبر ختمی مرتبت ص و چه پس از رحلت جانگداز وی، برای اینکه هدف غدیر امکان تحقق نیابد انجام دادند، همچون مخالفت آشکار، طرح ترور رسول خدا در جاده های کوهستانی بین راه مدینه، انعقاد پیمان سیاسی- نظامی برای بدست گرفتن قدرت و بالاخره نوشتن طومار دروغین و نفرین شده (دشتی. ص 62).»

« بدان لحاظ که آن سه مورد اول در دوران حیات رسول خدا ص بود و لذا با عنایت خداوند و آشکار شدن چهره مسببین و عاملین آن عقیم ماند و در اصل آنچه که به ماجرای سقیفه و غصب حق علی ع[4] و اقدامات دیگر همچون دستور جمع آوری و سوزاندن احادیث پیرامون غدیر[5] و قلع و قمع مخالفان خلافت به منظور نابودی و زدودن حماسه غدیر منجر شده (دشتی. ص 95) چیزی نبود جز مورد اخیر یعنی نوشتن طومار دروغین برای آنکه جانشینی پیامبر ص را انتخابی و شورایی[6]برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود جلوه دهند». که چکیده ای از آن چنین است :

« براستی که رسول خدا کسی را جانشین خود قرار نداده تا خلافت رسول[7] در یک خاندان مستقر نماند و دیگران هم از آن بهره ای ببرند و از شخصی به شخص دیگر همچون ارث منتقل نگردد و ... آنچه بر مسلمین در هر عهد و زمان لازم است آن است که بعد از مرگ هر خلیفه اصحاب حل و عقد دور یکدیگر نشسته، پس از تبادل افکار و مشورت در امور، آن کس را که شایسته تشخیص دهند زمام امور مسلمین را به او بسپارند و او را ولی امر مسلمین و صاحب اختیار بر اموال و نفوس آنان قرار دهند. زیرا صلاحیت و لیاقت برای این امر بر اصحاب حل و عقد است و آنان از تشخیص ولی امر عاجز نخواهند بود. و ... اگر کسی مدعی شود که خلافت و جانشینی رسول ارث است و بعد از او به دیگری منتقل می شود سخنی به گزاف گفته است. زیرا رسول فرموده است : ما گروه انبیاء ارث به کسی نمی دهیم و آنچه از ما می ماند صدقه است و ...» (دشتی).

نتیجه گیری این گفتار (گفتار دوم) 

    بایسته است بعنوان نخستین نتیجه گیری از مباحث اخیر گفته شود کلمه ای که در این متن بسیار نمود دارد و علاوه بر غصب حق علی ع ؛ موجب غصب فدک و خلع ید فاطمه س از آن بعنوان یک دستاویز می شود چیزی نیست بجز  واژه ی " ارث ".

حال اگر این واژه ی " ارث " را مستمسک قرار داده و در طی قیاسی آن را روشن نماییم آنگاه نتیجه خواهیم گرفت که : از یک طرف حق در جانشینی پیامبر ص با علی ع در واقعه غدیر بوده، و از دیگر سوی این رخداد و شرح آن بعنوان یک " انتصاب " از طرف پیامبر ص تلقی نخواهد شد تا در برابر آن، این همه مخالفت و نهایتاً مبحث " انتخابی " بودن جانشینی پیامبر اسلام پیش بیاید و سپس با انجامش در جریان سقیفه، پیامدهای پس از آن در جامعه اسلامی تاکنون طرح و ترویج شده و دشمنان دین و ملتها، آن را ابزاری جهت تفرقه افکنی، آشوب و جنگهای فرقه ای بیابند و ...


[1]- این بخش از آیه ی کریمه می رساند که هر کس که مخالف این آبلاغ از سوی پیامبر مکرم اسلام ص که از سوی خداوند طی این آیه به وی وحی و او مامور به رساندن و ییان کردنش به مردم شده مخالفت یا دشمنی نماید و فرمان خدا را نبرد، همانا در زمره ی کافران است یعنی کسانی از مردم که خدا آنان را راهنمایی و هدایت نمی کند.

[2]- این سخن رسول خدا را می توان معطوف به بخش اول آیه 6 از سوره احزاب که بدان نیز ایمان داریم دانست مبنی بر اینکه: «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِیَائِکُمْ مَعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا (6) احزاب».

[3]- این مهم از سخن پیامبر ص نیز بایسته است بر اساس بخش اخیر آیه 6 احزاب یعنی « و اولو الارحام ... » در این واقعه و یا ماموریت الهی رسول خدا ص بشمار آورده شود.

[4]- در اصل نافرمانی از دستور خدا .

[5]- البته باید یادآور شد که شیعه، حق را بایستی در آیات قرآن یعنی کتاب خدا جستجو نماید چرا که برابر این موارد چنانچه احادیث پیرامون غدیر هم از بین رفته باشد؛ آنچه که سراسر حق است و خداوند قول نگهبانی و نگهداری بر آن را داده و تا کنون نیز بدان عمل نموده است و هیچ زمان هم تغییر نخواهد کرد؛ همین قرآن کریم می باشد.: « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (9) حجر ». کتابی که هیچ کس تا کنون نتوانسته در آن تغییری به وجود آورد. پس حق با قرآن و در قرآن است و لاغیر. کتابی که پیامبر بدان سفارش کرد و خواست که از آن و نیز عترتش فاصله گرفته نشود. از طرف دیگر قرآن کریم محور و اصل ثابت همه ی مذاهب اسلام است پس جهت تبیین این موضوع – جانشینی بلافصل پیامبر – و هر موضوع دیگری لازم می آید که به ان توسل و تمسک جسته شود که در یک جمله؛ آن هم با توسل و تمسک به کلام بحق الهی، « قرآن »، تبیاناً لکل شیئ (89 نحل) است.

[6]- . در حالیکه این ادعاها بر خلاف عمل خلیفه اول می باشد که طی نوشته ای بوسیله عثمان عمر را جانشین خود قرار می دهد (غدیر شناسی، ص 70) چرا که نه صحبت اصحاب حل و عقدِ مذکور در طومار است و نه به صورت شورایی مبادرت گردیده است. اضافه بر این مطلب و با توجه به حدیث و روایت مرتبط با ماجرای دوات و قلم که پیامبر ص خواسته تا مرتبط و بلکه مکمل این ماموریت یعنی ابلاغ جانشینی علی ع چیزی را برای صحابه و مومنین بنویسد تا پس از وی به گمراهی نیفتند؛ آنچه می توان گفت این است که شاید لقب و نسبت دادن هذیان گویی به پیامبر با توجیه غلبه ی درد بر وی توسط یکی از صحابه، بیش از سایر القاب مشرکان و کفار در دوران وحی همچون کاهن و مجنون و ... بودن، بر پیامبر مکرم اسلام ص سخت گرانتر آمده باشد. والله اعلم. 

[7]- در خصوص این مطلب یعنی « خلافت رسول » به توضیحات بند « پ » از گفتار شانزدهم همین مبحث مراجعه شود.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:31 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

گفتار سوم: مرتبط با مقوله ی ارث و عام بودن آن

   گذشته از تصریحات و تأکیدات قرآنی در قالب احکام و حدود، باید واژه «ارث» را همچون بسیاری مفاهیم دیگر از قبیل عدالت، صداقت، امانتداری، وفای به عهد و ...که از جمله ی فضایل اخلاقی است؛ در ابتدای امر، آن هم از آن جا که بدیهی است و به روشنی با توجه به دانش و وسایل ارتباطی روزآمد می بینیم؛ لدا عام و فراگیر بشر در همه زمانها و سرزمینها به شمار آورده و بعد جهت تبیین موضوع مثالی بیاوریم.

  از آنجا که قرآن کریم مورد قبول و وجه مشترک تمام مذاهب اسلامی اعم از  شیعه و سنی می باشد لذا لازم می آید نخست نگاهی داشته باشیم به کم و کیف مقوله ی ارث در این کتاب مقدس:

   خداوند یکتا پیرامون ارث می فرماید: « لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالأقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالأقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیبًا مَفْرُوضًا (7) نساء ». از این آیه مشخص می شود که اولن ارثْ در اسلام یک مقوله ای است که برای همه ی افراد بشر از جمله مومنین است؛ چه آن که خداوند دانا در آیه ی یک همین سوره، ناس و به عبارتی مردمْ را خطاب قرار داده است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالأرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا (1) نساء». و دوم آنکه ارث از ماترک متوفی،برای فرزندان و خویشان اعم از زن و مرد است. خداوند یکتا سپس در آیات 11 – 12  و نیز 176 همین سوره یعنی نساء، چند و چون تقسیم ارث را که برای بازماندگان مذکور در آیه ی 7 است را به روشنی بیان می فرماید.

   در ادامه در آیه ی 13، خدای یگانه، این آیات پیرامون ارث را که بدان ایمان داریم " حدود الله" می داند و لذا اطاعت از خویش و رسولش را در این زمینه واجب و نتیجه ی آن را بهشت و رستگاری می داند: «تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (13)نساء»، و در آیه ی 14 نتیجه نافرمانی از فرمان خدا و رسول و تعدی از حدود الهی را به روشنی بیان می فرماید و این که نتیجه ی آن چیزی نیست جز جهنم و عذاب خوار: «وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِیهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِینٌ (14)نساء ».   همانگونه که در این باره در جایی دیگر نتیجه ی نافرمانی از خدا و رسولش را آتش جهنمی می داند که مصادیقش در آن جاویدانند: « قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (22) إِلا بَلاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالاتِهِ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا (23) جن با توجه به آیات 24-28 ». بدیهی است که اگرچه ارث فراگیر بشر است؛ اما اولن و بالذات این حدود مرتبط با کسانی است که این کتاب به آنان رسیده است و بدان ایمان آورده اند. چه آن که عینینت این فراگیری برای کم و کیف تقسیم ارث متوفی در غیر مسلمانان تابع فرهنگ و قوانین هر کشور در این زمینه است.

   نتیجه این که ارث از ماترک میت یا متوفی و احکام پیرامون آن عام و واجب است و فرمان بردن از آن ها نیز واجب است و چنانچه دیده می شود هیچ استثنایی در این آیات نیست به نحوی که مثلن پیامبر یا کسی دیگر از بردن سهم ارث یا وصیت پیرامون آن و یا رفع دین از طریق میراث و ماترک پس از مرگ، محروم و یا مستثنا شده باشد؛ مگر آن که پیامبر آنچه را که به او نسبت داده اند؛ بفرض، از جانب خود گفته باشد. در حالی که در پاسخ این فرض بایسته است گفته شود که خداوند یگانه در قرآن کریم فرموده که هیچ پیامبری نمی تواند از جانب خود آیه ای بیاورد مگر آن که به اذن او جل عظمته باشد: «وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلا وَاقٍ (37) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِنْ قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ لِکُلِّ أَجَلٍ کِتَابٌ (38) یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ (39) رعد با توجه به آیات بعد. // وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَمَا کَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ (78) غافر». و این یعنی نقد و نفی آنچه که در بالا آمد مبنی بر این که: از قول پیامبر ص نقل شده که: « ما گروه انبیا ارث به کسی نمی دهیم و آن چه از ما می ماند صدقه است ».

نتیجه گیری مبحث این گفتار (گفتار سوم)

   نتیجه ی نخست برابر آیه ی 37 سوره ی رعد این که پیامبر خدا باید فقط پیروی آیات خدا را بنماید و نه پیروی هوا و هوس دیگران را، چرا که آیات خداوند همه دانش است و فراتر از آن چیزی نیست و این که پیروی هوای دیگرانْ  باعث می شود که از سوی خداوند برای پیامبر، مولا و نگهدارنده ای نباشد. در حالی که پیامبر تا پایان عمر مبارکشان پیروی خداوند را نموده اند؛ چرا که خداوند یگانه تا تکمیل دین و اتمام نعمت و ابلاغ آیه ی 67 سوره ی مائده که دلالت بر مقوله ی جانشینی پس از او داشته و دارد، ولی و نگهدار وی بوده است.

نتیجه دوم این که استناد به این سخن – " ... ما گروه انبیاء ارث به کسی نمی دهیم و آنچه از ما می ماند صدقه است و ..." [1]– چیزی جز توجیه عمل برای رسیدن به هدف جانشینی پیامبر از طریق روش ابداعی انتخابیْ نمی توانسته بوده باشد. و از طرف دیگر این که این سخن « افترایی » بیش نبوده و نیست که به پیامبر نسبت داده شده است. « افترا »؛ مقوله ای که در قرآن مجید بدان و نیز نتیجه ی آن یعنی عواقب و پیامدهای افترای به دروغ اشاره شده است.



[1] - موضوع جمله ی پایانی پاراگراف آخر از گفتار دوم می باشد.  


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:29 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

گفتار چهارم: در ارتباط با مقوله ی افتراء مبتنی بر آیات قرآن کریم

الف) خصوصیات افترا زنندگان 

خداوند یکتا در آیه ی 105 سوره ی نحل می فرماید که افترا زنندگان به دروغ چه کسانی با چه ویژگی هایی هستند:« إِنَّمَا یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْکَاذِبُونَ (105)[1] نحل. » پس برابر این آیه مشخص می شود که کسانی که به نشانه ها و آیات خداوند ایمان نمی آورندْ به دروغ افترا می بندند. البته خداوند یکتا در ادامه در آیات 106- 109 همین سوره یعنی نحل نتیجه ی کفر پس از ایمان را بیان فرموده است. همانگونه که در آیه ی 104 نتیجه ی ایمان نیاوردن به آیات خداوند را بیان فرموده است که چیزی نیست جز این که این گروه نه تنها هدایت نمی شوند، بلکه برایشان عذاب دردناک نیز هست: «إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ لا یَهْدِیهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (104) نحل ». پس لازمه ی راهنمایی شدن، گرویدن به آیات خداوند است که همه در قرآن مبین می باشد.

ب) عاقبت افترا به دروغ

1 -  این که خداوند یگانه آنان یعنی افترا زنندگان به دروغ را از ستمکارترین ها و در آخرت هم از زیانکاران می داند به نحوی که مورد لعنت و نفرین خدایند بدان جهت که از دیگر خصوصیاتشان بعنوان ظالم این است که هم از راه خدا باز می دارند و هم در پی کج جلوه دادن ان راه می باشند و هم اینکه از کسانی اند که به آخرت کافر می باشند و... :« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أُولَئِکَ یُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَیَقُولُ الأشْهَادُ هَؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (18) الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ (19) أُولَئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الأرْضِ وَمَا کَانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ یُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا کَانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَمَا کَانُوا یُبْصِرُونَ (20) أُولَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا کَانُوا یَفْتَرُونَ (21) لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الآخِرَةِ هُمُ الأخْسَرُونَ (22) هود. البته خداوند یکتا در ادامه در آیه ی 23 همین سوره نتیجه ی ایمان و عمل صالح را نیز بلافاصله بیان می فرماید. اینکه این گروه از یاران بهشت و جاویدان در آن می باشند: « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (23) نحل ». و این یعنی این که خداوند یکتا، دانای به تمام امور است و فقط ستمکاران را عذاب نمی کند بلکه به مومنین و صالحین نیز پاداش می دهد.

و همین طور است آیه ی 17 سوره ی یونس در این زمینه که چنین ستمکارانی از  آنجا که مجرم و گناهکار به شمار می آیند، رستگار نمی شوند: « فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ (17) یونس ». و همین طور است آیه ی 93 سوره ی انعام در این رابطه.

2 – اینکه چنین افرادی که از کفارند نه تنها بار سنگین افتراهای دروغ خود را بر می دارند، بلکه بارهای سنگین دیگر را هم با بار خود برخواهند گرفت و لذا مومنین باید از کفار و پیروی راه آنها و انجام خطاها دوری نمایند چرا که بار خطاهای خود را خودشان بر خواهند داشت و نه دیگران: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِینَ مِنْ خَطَایَاهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (12)وَلَیَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالا مَعَ أَثْقَالِهِمْ وَلَیُسْأَلُنَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَمَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ (13) عنکبوت ». 

3 – این که چنین کسانی رستگار نمی شوند. در واقع و به عبارت دیگر، مقوله ی افترا بستن به دروغ بر خداوندْ از جمله مواردی است که مانع رستگاری فرد می شود: « قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بِهَذَا أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ (68) قُلْ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ لا یُفْلِحُونَ (69) مَتَاعٌ فِی الدُّنْیَا ثُمَّ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِیقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِیدَ بِمَا کَانُوا یَکْفُرُونَ (70) یونس.» برابر این آیات، هر کس که مشرک باشد و بگوید که خداوند فرزند گرفته است – سبحان الله – لذا نتیجه ی کارش این می شود که نه تنها در این جهان رستگار نمی شود، بلکه به خاطر کفرش؛ پس از مرگ عذاب نیز می شود.

4 – این که خداوند یکتا این رفتار افترا بستن بر خود توسط افترا زنندگان به دروغ را ناشی از گمان آن ها می داند و لذا بیان می فرماید که گمان آن ها پیرامون این رفتارشان در رستاخیز چیست،؟ به جهت باید متذکر و سپاسگزار فضل الهی بر خود بود:« قُلْ أَرَأَیْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلالا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ (59) وَمَا ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ (60)یونس. 



[1]- جز این نیست که افترا می بندد به دروغ کسانی که به آیات خداوند ایمان نمی آورند. و این گروه، آنان دروغگویانند.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:28 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

   1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
[عناوین آرشیوشده]