سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرسش ( ادامه گفتار چهارم )

علاوه بر توضیحات اخیر پیرامون افترا، حال سوال این که چرا خداوند یگانه به طرح این موضوع پرداخته و از این نوع رفتار بر حذر می دارد؟

پاسخ

روشن است که جواب را باید در همان کتاب قرآن جستجو کرد که سراسر آن کلام و آیات خداوند یگانه است، آن هم دست کم به دلالیل زیر:

1 – زیرا خداوند یکتا قرآن و آیات آن را افترا نمی داند تا چنین رفتاری نسبت به آن بشود بلکه آن را تصدیق و تفصیل می داند و طی محاجه ای می فرماید که اگر کسی هست که قرآن را افترا می داند، لذا سوره ای مانند آن بیاورد اگر از راستگویان است هر چند که چنین کسانی از دروغگویانند و توانا بر این مهم نیستند: «وَمَا کَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرَى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ الْکِتَابِ لا رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ (37) أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (38) بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ کَذَلِکَ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِینَ (39) یونس. و همین طور است آیات 12 -16 سوره ی هود و نیز 43-45 سوره ی سبا در این زمینه.

2 – از آن جهت که داستان های قرآن هم که از اخبار غیب است و بر پیامبر ص نازل شده است و بدان ایمان داریم، نیز افترا نمی باشدْ بلکه تصدیق و تفصیل و هم چنین هدایت و رحمت برای گروندگان می باشد. : «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأولِی الألْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (111) یوسف.» 

3 – زیرا که قرآن در برگیرنده ی هر موضوعی در هر زمان و مکانی از کوچک تا بزرگ و از پیدا تا پنهان است. آنجا که برای نمونه خداوند یکتا در این خصوص و مرتبط با اثبات قیامت این مهم را بیان می فرماید: « وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلا فِی الأرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِکَ وَلا أَکْبَرُ إِلا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ (3) لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (4) وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ (5) سبإ.»و همینگونه است آیات 61- 66 یونس در این زمینه.

پرسش

حال سوال این که بالاخره چه کسانی قرآن را حق می دانند و از افترا زدن بر آن می پرهیزند؟

پاسخ

جواب این سوال را باید در ایه ی 6 سوره ی مبارکه ی سبا یافت، مبنی بر این که تنها کسانی که دانش داده شده اند ، قرآن را حق می دانند که بر پیامبر فرو فرستاده شده است و در عین حال هم به راه خدای عزیز ستوده هدایت می کند : «وَیَرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ هُوَ الْحَقَّ وَیَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (6)سبإ

و البته پیش از هر چیز بایسته و لازم است که به آن ایمان آورده شود مبنی بر این که قرآن و همه ی آیات آن اعم از محکم و متشابه، از جانب خداوند یگانه است: « هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلا أُولُو الألْبَابِ[1] (7) آل عمران».

و باز البته باید افزود که لازمه ی ایمان آوردن به «قرآن» و اندیشیدن و خردورزی و ... در آنْ در سایه ی ایمان آوردن به سرای دیگر یعنی قیامت و نیز نگاهبانی بر نماز می باشد. یعنی عمل به یک فرع در کنار باور به یک اصل برای ایمان آوردن به قرآن. حال چرا ایمان به آخرتْ شرط ایمان به قرآن است را باید به طور خلاصه در این جستجو کرد که فرد اگر ایمان به آخرت داشته باشد ، به نحوی که خود را مسئول و متذکر این امر بداند که در آن سرای باید پاسخگوی تمام رفتارها و گفتارهای دنیایی خود باشدْ چرا که تنها خداوند یگانه مالک آن روز است، لذا هیچ گاه زیاده روی و ستمگری و بزهکاری و افترا و نسبت دروغ دادن به خداوند و رسول اوْ و انکار قیامت و ...  را در زندگانی؛ پیشه ی خود نمی کند و به جای برگزیدن زندگانی دنیا، برای آخرت خود تلاش می کند و فرمان خدا و رسولش را می برد و ...؛ اما این که چرا نگاهبانی بر نماز نیز از شرایط ایمان آوردن به «قرآن» است را باید آن دانست که نماز ذکر یگانگی خداوند است آن هم در عمل و علاوه بر نظر که همانا شهادتین است. : « وَهَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ یُحَافِظُونَ (92) انعام با توجه به آیه ی 93.»

نتیجه گیری این گفتار (گفتار چهارم)

نتیجه گیری این مبحث این که تا این جا ثابت شد  این سخن یا این مدعا که :« ما گروه انبیا ارث به کسی نمی دهیم و آن چه از ما می ماند صدقه است»[2] افترایی به دروغ بیشتر نبوده است که به پیامبر نسبت داده شده است، چرا که لا اقل در قرآن از ارث سخن به میان آمده و خداوند هم پیامبر را تا پایان عمر؛ ولی و نگهبان بوده است؛ چرا که سخنی را از خود نگفته است بلکه تنها آیات الهی را به مردم رسانده است. باری، برای اثبات این استدلال در ادامه باز هم موضوع «ارث» را پیگیری خواهیم کرد تا به نتیجه ی مطلوب برای اثبات حق برسیم. ان شاءالله.


[1]- این که از منظر قرآن کریم که سخن خداوند یگانه است؛ اولواالالباب چه کسانی هستند را باید در آیات 179و 269 بقره/ 7 آل عمران با توجه به آیات 8-9 /   190 آل عمران با توجه به آیات 191-195/ 19 رعد/ 52 ابراهیم/ 29 صاد/  9و 18 زمر جستجو نمود.

[2]- موضوع مطلب آخر از پاراگراف پایانی گفتار دوم.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:26 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

گفتار پنجم: دنباله مبحث ارث

در بالا و مطالب پیشین[1] به آیاتی از قرآن کریم  - سوره ی مبارکه ی نساء- مرتبط با کم و کیف تقسیم ارث از ما ترک یک فرد متوفا که در اصل حدود الله نام داشت و بدان ایمان داریم اشاراتی شد. هم اکنون در ادامه باز به واسطه ی آیات الهی این مبحث جهت رسیدن به هدف که به لطف خداوند یگانه تبیین و اثبات حق می باشد؛ پرداخته خواهد شد. البته همانطور که قبلن اشاره شد، این توسل و اعتصام به قرآن کریم و کلام دگرگون ناپذیر خداوند برای رسیدن به هدف مذکورْ از آن جهت است که این تنها کتاب و مستندی است که به عنوان محور و اصل؛ همه ی مسلمانان به آن اعتقاد داشته و دارند، و نیز تنها کتابی است که دستخوش تغییر و تحریف نشده و لذا می توان به آن برای اثبات حقْ از آن جهت که حق است و همه چیز از کوچک و بزرگ و پیدا و پنهان در آن می باشد، تمسک جست.پس؛ جهت نایل شدن به هر هدفْ از جمله هدفی که این مقاله در پی آن می باشد؛ لازم و بایسته است که تنها و تنها این کتاب یعنی «قرآن حکیمْ» ملاک قضاوت و اثبات حق قرار گیرد و نه هیچ کتاب دیگری. (به یاری خداوند یکتا و دانا. ان شاءالله تعالی)

باری، حال به برخی دیگر از واژه هایی که هم ریشه با ارث می باشد، آن هم مستند به آیات قرانْ پرداخته میشود:

1 – باید دانست که میراث آسمان ها و زمین همه برای خداست و این مالکیت ها و سهم الارث ها مجازی و مقطعی است، و در واقع یک ابزاری هستند برای این که انسان به خوبی از آن ها در جهت ساختن آخرت خود بکوشد که از جمله ی آن ها انفاق است به عنوان کوشش در راه خدا، و نه این که بخل و خساست را پیشه ی خود کنیم. « وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْرًا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (180)آل عمران ». و همین طور است آیات 10 و 11 سوره ی حدید در این زمینه.

باید افزوده شود که میراث آسمان ها و زمین که برای خداست، صرفن از آن جهت نیست که او مالک همه چیز است و در واقع جز این هم نیست؛ بلکه از آن جهت است که زمین را از پس قومی ستمگر و گناه کار که مورد عذاب خداوند واقع شده اند، به قومی دیگر به ارث می دهد و لذا می فرماید و انتظار دارد که قوم اخیر با شنیدن آیات الاهی و تعقل ؛ راه راست را بپیمایند، تنها او را بپرستند و تنها او را بخوانند و تنها از او یاری بخواهند و کارهای شایسته کنند و از ستمگری بر خودشان و دیگران بپرهیزند و.... و گر نه سنت لا یتغیر خداوند در مورد آنان نیز جاری خواهد شد. یعنی همانا بخاطر ستمگری پیشه کردن، مشمول عذاب خداوندی قرار گرفتن و گروهی دیگر را به جای آن قوم آوردن و ... لذا باید از این ارث به خوبی برای رستگاری خود استفاده کرد « أَوَلَمْ یَهْدِ لِلَّذِینَ یَرِثُونَ الأرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ (100) تِلْکَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا بِمَا کَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْکَافِرِینَ (101) وَمَا وَجَدْنَا لأکْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَکْثَرَهُمْ لَفَاسِقِینَ (102) اعراف با توجه به آیات 59-99 و نیز آیات 103- 156 همین سوره یعنی اعراف)».

 مرتبط با این بحثْ باز آنجاست که خداوند یکتا، کفار را به اصطلاح یکدل و جحت را بر همگان تمام می کند که دارایی و فرزندان کفارِ ِ به آیات الهی هیچ سودی به حال آنان ندارد؛ چرا که وارث تمام این ها نیز خداوند است و باید دانست که اگر کسی نگرشی این چنین یعنی سودمندی دارایی و فرزندان کفار برایشان را داشته باشدْ اشتباه است چرا که خداوند با کسی در این رابطه پیمانی نبسته است : « أَفَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیَاتِنَا وَقَالَ لأوتَیَنَّ مَالا وَوَلَدًا (77) أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا (78) کَلا سَنَکْتُبُ مَا یَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا (79) وَنَرِثُهُ مَا یَقُولُ وَیَأْتِینَا فَرْدًا (80) مریم.». چرا که تنها او یعنی همان «الله» است که زنده می کند و می میراند و هم او وارث هر چیزی است: « وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَنُمِیتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ (23) حجر ».

   باری باید گفت که خداوند یکتا بهترین وارثان است و به هنگام نیایش و یاد او بودن، اجابت نیز می کند : « وَزَکَرِیَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ (89) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ (90) انبیاء[2]» .

 نتیجه این که ارث فقط از مالکیت یک فردْ به اقوام و نزدیکان و بستگانش پس از مرگش نمی رسد؛ و خداوند هم صرفن مرتبط با این بخش از موضوعْ، حکم و حدود برابر آیاتش ندارد، بلکه پیرامون اهل قریه ها و امت هایی هم که زمین را به خاطر ستمگری اقوام پیشین و مورد عذاب واقع شدن، به آن ها به ارث داده است؛ حکم و حدودی دارد که برای عدم تغییر این نعمتْ باید پیروی او و فرستاده اش را نمایند. در واقع خدای یگانه یک بار حکم و حدود مرتبط با ارثْ پس از مرگ یک نفر و پیرامون دارایی های به جای مانده از او را برای وراثش بیان می فرماید و این که به هر یک از بستگانش اعم از زن و مرد چقدر ارث می رسد (سوره نساء )؛ و یک بار هم جایی است که خداوند پس از هلاکت قومی، آن هم به خاطر ستمکاری بر خودشان که داستان هایش برای نمونه درسوره های یونس و هود آمده است؛ قومی دیگر را جانشین قوم قبلی می کند و در اصل خود خداوندْ از آنجا که میراث آسمانها و زمین برای اوست؛ لذا زمین را به گروه اخیر به ارث می دهد. به هر جهت نتیجه ی هر دو ارث مذکور این می شود که این دو گروه هدف، پیروی خدا و رسول او را بکنند و نه پیروی شیطان و هوای نفس خود را، تا این که ان شاءالله رستگار شوند و در آخرت هم وارد بهشت با آن نعمت هایش از سر فضل و رحمت گسترده اش گردند. و این مطالب یعنی اثبات این امر که میراث آسمان ها و زمین برای خداست.



[1] - گفتار سوم.

[2]- مرتبط با آیات نخستین سوره ی فرخنده ی مریم.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:25 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

( ادامه گفتار پنجم )

باری، و نخست این که این ارث دادن زمین به قریه ها تا آنجا ادامه پیدا خواهد کرد تا آن که برابر آیه ی 105 سوره ی انبیاء، بالاخره به بندگان صالح و شایسته برسد و اراده و سنت خداوند یگانه تحقق پیدا کند: « وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (105)انبیاء ».   و دوم این که خداوند فرموده که او اراده می کند تا مستضعفان را پیشوایان و وارثان در زمین قرار دهد: «وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ (5) قصص»؛ همانگونه که با توجه به آیه ی 6 همین سوره یعنی قصص، زمانی بنی اسراییل را وارث فرعون و فرعونیان قرار داد؛ آن هم به خاطر غرور و استکبار و ستمگری هایشان بر خودشان و غرق شدنشان در دریا:[1] « وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (52) فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ (53) إِنَّ هَؤُلاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ (54) وَإِنَّهُمْ لَنَا لَغَائِظُونَ (55) وَإِنَّا لَجَمِیعٌ حَاذِرُونَ (56) فَأَخْرَجْنَاهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ (57) وَکُنُوزٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ (58) کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِی إِسْرَائِیلَ (59) شعراء با توجه به آیات 10-68. » وارث فرعون و قوم او شدن بنی اسراییل به اراده ی خداوندی؛ امری که با نظر داشت آیات سوره ی مبارکه ی دخان، در ضمن آیه ی 28 آن ذکر شده است: « کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِینَ (28) دخان با توجه به آیات 17-33.» و باز امری که برابر آیه ی 137 اعراف با توجه به آیات 104- 136 آن رخ داد : « وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُونَ (137) اعراف. » و البته خداوند یگانه و دانا این نکته را یادآور می شود که آنان یعنی بنی اسراییل پس از رهایی از دریا و چنگال فرعون و قومش و نیز بردن این میراث، رو به شرک و پیمان شکنی آوردند در حالی که باید شکر گزار نعمت الهی بر خودشان می بودند: «وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (138) إِنَّ هَؤُلاءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِیهِ وَبَاطِلٌ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (139) قَالَ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِیکُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ (140) وَإِذْ أَنْجَیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ (141) اعراف»،   و ... همانگونه که خداوند یکتاْ زمین را پس از شکست مشرکین و کفار مکه، به رسولش حضرت محمد ص و مومنین با او به ارث داد: «وَأَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا (27) احزاب با توجه به آیات 25-26». و سوم این که تداوم و پایان این ارث بردن زمین از خداوند هم تا زمانی معین است، و این یعنی اثبات این امر که چگونه می شود پی برد که میراث آسمان ها و زمین برای خداوند یگانه است: « إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الأرْضَ وَمَنْ عَلَیْهَا وَإِلَیْنَا یُرْجَعُونَ (40) مریم» . به راستی که تنها او  مطلق وجود و در این زمینه نیز وارث مطلق است. چرا که برابر سنت خداوندی، همگی هر آنچه را که به طور مجازی و موقت مالک می باشند، می گذارند و  به سوی او می روند، آنگونه که می بینیم. و لذا خداوند که سخنش  تخلف ناپذیر است آن را به دیگران به ارث می دهد. تا آنکه چگونه از آن استفاده کنند. آیا در جهت یاری دین یا بهره های نامطلوب دنیوی. بالاخره هر کس نتیجه برگزیدن و به کار گرفتن هر یک از دین یا دنیا را در آخرت خواهد دید.

 باری؛ نتیجه این که ارث دادن زمین به مستضعفان و شایستگان و صالحین، به عنوان یک سنت خداوندی ادامه داشته و ان شاء الله تا ظهور حضرت مهدی عج که کمال تحقق آن استْ ادامه خواهد داشت.

2 – اما پیرامون این سخن که برابر مطالب صدر الذکر به پیامبر ص نسبت داده شده و همچنان تبلیغ می شود که:" ما گروه انبیاء به کسی ارث نمی دهیم و آن چه از ما باقی می ماند صدقه است" ؛ باید گفته شود که در قرآن کریم  به این موضوع و البته از جهت تغایر با این مطلب پرداخته شده است. انجا که خداوند یگانه پس از ذکر آیات 1-5 سوره ی فرخنده ی مریم که مرتبط با ذکر راز و نیاز حضرت زکریا با حضرت حق جل عظمته می باشد؛ لذا در آیه ی 6 می فرماید که زکریا در این بین از خداوند می خواهد تا برای او و نیز برای دودمان یعقوبْ وارثی قرار دهد، آن هم وارثی پسندیده: « یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا (6) مریم با توجه به آیات 1-5 ».

 نتیجه این که، برابر این آیات دیده می شود که به پیامبران هم ارث می رسد و هم آن که برای آنچه که خداوند به آنان ارث داده است، وارث دارند؛ و این ارث می خواهد مرتبط با جانشینی آنان و صد البته با لحاظ از  شایسته بودن ها باشد و  یا آن که مرتبط با آنچه که از مادیات از آنان پس از مرگشان بر جای مانده است. به هر جهت خداوند یکتا طی آیات 5-7 همین سوره – مریم – بیان می فرماید که او حضرت یحیی را به حضرت زکریا بخشیده است.

 و باز این که باید گفته شود که خداوند  یگانه، تنها زمین را به قریه ای پس از نابودی قریه ای دیگر، آن هم به خاطر ظلم و ستمگری نمی دهد، و یا آن که علاوه بر آن پیرامون ماترک یک متوفاْ تحت عنوان ارث، حدود ندارد و یا اراده نمی کند که مستضعفان و صالحین را وارث زمین قرار دهد؛ بلکه آنچه که مرتبط با بحث می باشدْ این که او برای پیامبران هم وارث قرار داده است. و این باز یعنی ْ طرد این افترا که از قول پیامبر نقل گردد و در واقع این قول به او نسبت دروغ داده شود که: "از ما گروه انبیا به کسی ارث نمی رسد و... « وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُدَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا وَقَالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ (15 )وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ (16 ) نمل با توجه به آیات 17-44»، که در این جا خدای یکتا  داوود و سلیمان ع را بر بسیاری از مومنین برتری داد و این که سلیمان «وارث» داوود شده است. نتیجه این که برتری دادن مومنین بر یکدیگر از فضل خداوند ناشی می شود ولاغیر که همانا فضل خدای یکتا بر همه ی مردم جاری است تا آنکه چه کسانی شکر گزار او و نعمت هایش باشند: «... ذَلِکَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ (38) یوسف با توجه به تمام آیات آن».

نتیجه گیری این گفتار ( گفتار پنجم )

 پس از هر نظرْ میراث آسمانها و زمین برای خداست و به هر کس بخواهد می دهد و حق هم همین می باشد؛ چرا که کسی باید چیزی را ارث بدهد که ضمن دارا  و دانا و توانا بودن، بی نیاز هم باشد ،یعنی بداند که به چه کسی چیزی را از انواع مذکور ارث بدهد، پیرامون آن حکم و حدود تعیین و بر آن نظارت نماید و ... این مهم بصورت مطلق صرفن در رابطه با خداوند یکتا صدق می کند که وحده لا شریک له است.



[1]- منظور سرکشی فرعون و گروهش می باشد که در دریا غرق شدند و بنی اسراییل برابر وعده ی خداوند جانشین آنان در زمین شد.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:23 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

گفتار ششم: مقوله ارث در رابطه با جهان دیگر

الف) پرسش و پاسخ

پرسش 

   نکته ی دیگر  که از این مطالب به دست می آید اینکه این مواردِ آورده شده همه پیرامون میراث این جهانی است که خداوند یکتا آیاتش را از طریق وحی بر پیامبر خاتم خود ص  نازل فرموده است؛ حال سوال این که آیا مرتبط با جهان دیگر نیز از ارث سخنی به میان آمده است یا خیر؟

پاسخ

   بدیهی است که ما از آنجا که در پی اثبات حق و رسیدن به آن هستیم ؛ لذا لازم می آید که برای یافتن پاسخْ باز همان کتاب و در واقع کلام خداوند یگانه را در این زمینه مبنای کار خود قرار دهیم؛ چرا که کتابی و کلامی دیگر جز این یعنی قرآن حکیم نمی تواند ما را به یک تحلیل عقلانی برای رسیدن به هدف که موضوع این مقال و مقاله است برساند. (به یاری خداوند یکتا ان شاءالله.)

ب ) مرتبط با ارث از منظر جهان دیگر

1 - با این پرسش و پاسخْ باید دانست و یادآور شد که ارث فقط ویژه ی این جهان نیست، بلکه آخرت یعنی سرای و جهان دیگر را هم در بر می گیرد. آنجا که خداوند یکتا طی آیات 1-9 سوره ی مومنون به روشنی بیان می فرماید که چه مومنینی با چه ویژگی هایی از رستگارانند: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (1) الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ (2) وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (3) وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ (4) وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ (5) إِلا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ (6) فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ (7) وَالَّذِینَ هُمْ لأمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (8) وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ (9) مومنون » و سپس در آیه ی 10 همین سوره می فرماید که این گروه از «وارثان» هستند: « أُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثُونَ (10) مومنون »، و در آیه ی 11 بیان می فرماید که آنان « وارث »چه چیزی هستند و چه چیزی را «ارث» می برند: « الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (11) مومنون» آری آنان یعنی آن مومنین رستگار شده، بهشت را که در آن جاویدان خواهند بود، ارث می برند.

 نتیجه ی این آیات این که موضوع «ارث» برای «جهان دیگر» نیز هست اما مرتبط با بهشت. و فقط این مومنان مذکور در این آیات که در اصل رستگاران هستند؛ بهشت را ارث می برند. و البته که این ارث را هم خداوند به چنین بندگانی میدهد. یعنی مثل این دنیا نیست که همانگونه پدر و مادر و بستگان یک فرد متوفی، فارغ از این که دارای چه نگرش و بینشی هستند؛ از او ارث می برند، در سرای دیگر هم همه وارث بهشت باشند؛ بلکه تنها مومنینی که رستگار شده اند و خداوند هم طی آیاتش از جمله آیات مذکور راههای این رستگاری را برای گروندگان بیان فرموده است، می توانند بهشت را ارث ببرند و در آن جاویدان باشند. چرا که در آن گیتیْ تنها خداوند یکتا مالک یوم الدین است. و بر اساس دانایی اش به امور است که به مومنین پاداش و کفار را کیفر می دهد.

2- مورد دیگر آنجاست که خداوند یکتا طی آیات 41- 57 سوره ی فرخنده ی مریم به پیامبر می فرماید که پیامبرانش را در کتاب یاد کند. پیامبران تشریعی و تبلیغی همچون ابراهیم، موسی، اسماعیل، ادریس و .. آن هم با بیان ویژگی های هر یک و نعمت های داده شده به هرکدام. نهایتن در آیه ی 58 می فرماید که اینان چه کسانی بودند و چرا برگزیده شدند: « أُولَئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْرَائِیلَ وَمِمَّنْ هَدَیْنَا وَاجْتَبَیْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُکِیًّا (58) مریم». سپس در آیه ی 59 همین سوره پیرامون اخلاف و جانشینان بعدی این پیامبران سخن به میان آورده که اینان کسانی بودند که نماز[1] را ضایع کردند و پیروی شهوات را نمودند و لذا نتیجه ی کارشان را به زودی خواهند دید. : « فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا (59) مریم»، البته خدای یگانه در آیه ی 60 آن، اسنثنایی قایل می شود تا افراد مذکور از کیفر مزبور به نحوی رهایی یابند و وارد بهشت شوند؛ و آن شدنی نیست مگر و مگر در سایه ی سه مقوله ی توبه، ایمان و عمل صالح : « إِلا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلا یُظْلَمُونَ شَیْئًا (60) مریم»، خداوند یکتا سپس در آیات 62-61 به توصیف این بهشت پرداخته است: « جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کَانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا (61) لا یَسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا إِلا سَلامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا (62) مریم» و آن گاه او در آیه ی 63 بیان می فرماید که این بهشت را به بندگانش از آنان که پرهیزگار بودند و باشند «ارث» می دهد : « تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ کَانَ تَقِیًّا (63) مریم».


[1]- این مهم نخست به پیشینه ی نماز در نزد همه ی پیامبران اعم از تبلیغی و تشریعی اشاره  داشته است و دوم این که منظور از اخلافْ کسانی جز آن گروه از اهل کتاب نمی توانند باشند که شرک را پیشه ی خود کرده اند. همانند تثلیث. در حالی که نماز اگر ذکر است؛ از آن جهت است که به یگانگی خداوند و اعتراف به این یگانگی اشاره و تصریح دارد.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:21 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

نتیجه گیری اولیه این گفتار (ششم)

نتیجه این که تا این جا روشن می شود که در آن جهانْ وارث بهشت شدن در سایه ی ایمان و عمل شایسته است به نحوی که برابر آیات سوره مومنون فرد از رستگاران شده باشد؛ و در این جا و مورد اخیرْ وارث بهشت شدن بر اساس این است که انسان از بندگان پرهیزگار و « متقی » خداوند باشد. حال این که ایمان چیست و تقوا کدام است خود مقولاتی است که باید در جای خود مورد کنکاش بیشتر قرار گیرند. که به طور خلاصه باید گفت ایمان برابر آیه ی 14 سوره حجرات عبارت است از فرمان خدا و رسول او را بردن. و حال کسی که این گونه باشد می شود مومن و معنایی از آن را نیز باید در آیه ی 15 همین سوره یافت که خداوند یکتا مومنین را کسانی می داند که به خدا و رسولش ایمان آورند و سپس هیچ شکی به خود راه ندهند و پس از آن به دارایی ها و جانهاشان در راه خدا کوشش کنند، آن گاه در این صورت این مومنین از راستگویان می باشند. اما مرتبط با تقوا و پرهیزگاری باید گفت که معنایی از آن را می توان در آیات 1-5 سوره ی مبارکه ی بقره یافت.

3 - نکته ی دیگر این که باید ضمن ایمان و عمل صالح و تقوا، این نعمت یعنی از «وارثان بهشت» بودن را از خداوند نیز خواست همانگونه که حضرت ابراهیم ع اینگونه بود: « رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (83) وَاجْعَلْ لِی لِسَانَ صِدْقٍ فِی الآخِرِینَ (84) وَاجْعَلْنِی مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ (85) شعراءبا توجه به ایات 69- 104)».

و یا همینطور مرتبط با این بحث، آنجا که خداوند یکتا پس از بیان نتیجه ی کار دروغ شمرندگان آیاتش و نیز مستکبران که همانا دوزخ است؛ لذا طی ایات بعدی نتیجه ی کار مومنین و کنندگان کارهای شایسته را که همانا بهشت است که به آنها ارث رسیده است و از آن سخن به میان می آورد را می توان باز مصداق این مهم دانست: « إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلا یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یَلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیَاطِ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُجْرِمِینَ (40) لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِنْ فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَکَذَلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ (41) وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (42) وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (43)  اعراف با نظر داشت آیات 44- 53 )» .

   و در این زمینه باز می توان به آیات 71 – 75 سوره ی مبارکه زمر که مرتبط با نتیجه ی کار کفار و نیز نتیجه ی کار پرهیزگاران است؛ اشاره نمود. آنجا که کفار در دوزخ جاویدانند و آنجا که پرهیزگاران وارد بهشت می شوند و وعده ی راست خداوند یکتا را محقق شده می بینند و لذا شکر این نعمت را که فردوس را «ارث» بردند به جا می آورند: « وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الأرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ (74) زمر»

    و نیز در ادامه می توان به آیات 65 – 79 سوره ی مبارکه زخرف که مرتبط با نتیجه ی کار پرهیزگاران مومن به آیات الهی و مسلمان است، و نیز نتیجه ی کار گناه کاران اشاره کرد. آن جا که به گروه اول گفته می شود که این همان بهشتی است که به واسطه ی آنچه که از پرهیزگاری بود و انجام می دادید به ارث بردید : «... وَتِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (72) زخرف»؛ همانگونه که مجرمین و گناهکاران  به خاطر ستمگری هایشان بر خودشان در دوزخ وارد و در آن جاویدان می شوند، چرا که خداوند یکتا به کسی از بندگانش ستمکار نیست: « إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ (74) لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ (75) وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ (76) زخرف».

نتیجه گیری دوم این گفتار ( گفتار ششم )

    نتیجه ی این آیات این که نه تنها در این جهانْ که در سرای دیگر نیز خداوند یکتا به بندگانش ارث می دهد و آن چیزی نیست جز بهشت و صد البته که برابر آیات مذکور  این ارث فقط برای گروندگان، پرهیزگاران، انجام دهندگان کارهای شایسته است و نه کفار به آیات الهی و دروغ شمرندگان این آیات و نه گناهکاران و ستمگران و ... 


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:20 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
[عناوین آرشیوشده]