سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

نتیجه گیری گفتار چهاردهم: پس این یک نکته محکم قرآنی مبنی بر این که اینجا هم وظیفه پیامبر ص بعنوان بخش بزرگی از رسالتش؛ « ابلاغ » وحی به مردم بوده است، همانگونه که به این مهم یعنی ابلاغ و رساندن آیات وحی توسط پیامبر ص به عموم در قرآن بدان اشاره گردیده است. « وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (92)مائده با توجه به آیات 90-91.  «[1]  // « مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ (99) مائده با توجه به آیه ی 100 ».[2] و بدینگونه است در این رابطه   آیات 18 عنکبوت/ 44 و 46 شورا/ 39 احزاب/ 35 و 85 نحل/ 54 نور و ..

 و در ادامه بعنوان نکته ای و تاکید و تصریحی دیگر؛ آنجاست که خود آن حضرت  در ضمن خطبه ایراد شده در حماسه غدیر بر این امر صحه  می گذارد :

« از جبرئیل درود خدا بر او باد درخواست کردم تا مرا از اعلام « ولایت[3] » علی ع معاف بدارد. زیرا ای مردم می دانم که تعداد پرهیزگاران اندک و شمار منافقان فراوان است (دشتی. صص 38-43)... ای جمعیت انبوه مسلمانان، من علی ع را در میان شما، امام مسلمین[4] باقی می گذارم که او و فرزندان او «وارث» من تا روز قیامت می باشند همانا من « امر الهی » را که « مأمور ابلاغ » آن بوده ام به شما رسانده ام که حجت آشکاری بر هر حاضر و غایب است (دشتی. صص 38-43) ».

 (حاضرین)؛ « ... یا رسول الله ما گوش به فرمان، تسلیم، خشنود و پیرو می باشیم برای آنچه که از « طرف خدا » به ما « ابلاغ» کردی از طرف خدای خود و پروردگار ما پیرامون « ولایت علی » و « ولایت فرزندان » او که همگان از فرزندان اویند با تو بر این پیمان با قلبهای خود، با جان خود، با زبان خود و با دست خود « بیعت » می کنیم (دشتی. صص 38-43)و ... »

 (پیامبر اسلام ص) « ای جمعیت انسانها، امامت علی و فرزندان او را تا روز قیامت در میان شما باقی می گذارم و من به آنچه نسبت به « ابلاغ » مأمور بودم به شما رساندم[5] که بر هر انسان حاضر و غایبی و بر هر شاهد و  غیر شاهدی و بر هر کس که تاکنون متولد شده یا نشده « حجت » تمام شده است (دشتی. صص 38-43) ».

 نتیجه گیری دیگر بر اساس این مطلب یعنی خطبه غدیر اینکه بدین طریق و مفاد سخنان پیامبر ص می توان پی برد که رسالت آن حضرت، ابلاغ امر الهی در خصوص ولایت و امامت علی ابن ابی طالب و بدنبال آن ولایت و امامت فرزندان او بر امور مومنین و مسلمین بوده است.

 چهارم: اینجا ثبوت نظر شیعه بیشتر چشم انداز پیدا می کند مبنی بر اینکه : همانطوری که هر چیزی برای تداوم به دو اصل پیدایش و علل پایداری نیازمند است لذا در مسایل فکری و عقیدتی نیز به این دو اصل یعنی علت محدثه و علت مبقیه نیازمندیم. چه آنکه رسول خدا J بیاید مکتب را معرفی نموده[6]. ملت و دولت را با انواع تلاشها پدید آورد و پس از رحلت علت پایداری جهت تداوم راه و رسم او برای رهانیدن مکتب و سنت او از انواع گزندها نباشد. بدیهی است که ره آورد رسالت تاراج می شودپس رسالت بدون ولایت و امامت ناتمام است (دشتی. صص 38-43).



[1]-  و فرمان برید خدا و فرستاده اش را و دوری کنید (از شراب و قمار و بت ها و تیرهای قرعه که از عمل شیطان است. پس اگر دوری گزینید پس بدانید که بر رسول ما وظیفه ای جز رسانیدن و ابلاغ آشکار (آیات الهی) نیست.

[2]-  و بر رسول نیست مگر رسانیدن و خداوند یکتا به امور پنهان و پیدای شما داناست.  

[3]- با کمی دقت روشنتر می شود که در این رخداد از حجة الودع در محل غدیر، موضوع « معرفی » ولایت علی ع و ولّی مومنین بودن او پس از حضرت ختمی مرتبت ص که وی از جانب خداوند مامور با « ابلاغ » این مهم بوده مطرح بوده است، همانگونه که می فرماید من کنت مولاه فهذا علی مولاه و ...

[4]- پس علی ع طی این رخداد از غدیر نه تنها ولی مومنین که امام مسلمین هم معرفی گردیده است.

[5]- چنانچه دقت شود، دیده خواهد شد که پیامبر مکرم اسلام ص نیز به واژه ی " ابلاغ" در اینجا تصریح فرموده است و نه انتصاب یا انتخاب.

[6]- روشن است که در هر دو اصل مذکور (علت محدثه و علت مبقیه)، وظیفه پیامبر ص در انجام امر خداوند؛ هم شناساندن مکتب و دین خدا و هم معرفی جانشین خود است که در واقع با توجه به فضایل عملی جانشین همچون عدالت، ایمان، شجاعت، پرهیزکاری و ... که برای مردم زمانه نیز عینیت یافته، توسط خداوند یگانه و خیرخواه جهت پایداری دین برگزیده و گمارده شده است و پیامبر اسلام دارد طی رخداد غذیر و بر اساس آیه ی 76 سوره ی مائده نسبت به معرفی حضرت علی ع بعنوان جانشین خود اقدام و امر خدا را که بدان مامور است به مردم ابلاغ می کند و ....


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  9:0 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

 

گفتار پانزدهم: نتیجه گیری مباحث مقایسه ای و استدلالی

جمع بندی پایانی پر اساس مباحثگفتار چهاردهم اینکه: 

 الف) بعنوان یک اصل عقلی همانطور که فرد فرد انسانها به نسبت توانایی مالی شان می توانند برای تعیین تکلیف اموالشان فردی را با توجه به خصوصیاتی چون راستگویی و ... بعنوان وصی برگزیده و هم او را جهت انجام سفارشهای مشروعش به کار گمارند آنهم از طریق یک وصیت نامه؛ پس به طریق اولی و باز همان اصل عقلی و منطقی لازم می آید خداوندی که حضرت محمد ص  را با پیشینه ای چون امین بودن،  راستگو بودن و کلاً متصف بودن به ویژگی های خوب انسانی آن هم در میان جماعتی که بعنوان نمونه از جهالت و نادانی دختران خود را زنده به گور می کردند، و یا در جنگ و ستیزهای قبیله ای بودند، و یا از آن طرف اهل کتاب، شرک را پیشه ی خود کرده بودند؛، برای تبیین دین اسلام تا پایان رسالت بر می گزیند و بر آنان قرار می دهد آنهم دینی جامع، و از آنجا که او یعنی رسول خدا ص نیز بشری بوده چون بقیه که مرگ او را در بر می گرفته که گرفته و از طرف دیگر مقدر و تثبیت گردیده که این دین فراگیر، در همه زمانها و سرزمینهای گیتی بدون هیچگونه آسیب و کجروی گسترش یابد لذا باز لازم می آید که خداوند، این مالک مطلق همه چیز از جمله دین اسلام که رستگاری بشر را با معجزه آن یعنی کتاب مقدس قرآن در دل و بدنبال خود دارد، « جانشینی » را[1] برگزیند که ضمن داشتن همان ویژگی های خوب انسانی و اسلامی، آنها را در عمل، همراهی، همدلی و همگامی با پیامبر مکرمنیزنشان داده باشد و این ویژگی ها برای مردم نیز نمایان و مشهود بوده باشد و ... لذا این کار هم صورت پذیرفت آنهم با انتخاب حضرت علی ع و ابلاغ آن بوسیله پیامبر ص که این ابلاغ امر الهی به نحوی انتصاب هم بوده است؛ هم برای وی و هم برای جانشینان بر حق او که عمل به کتاب قرآن و سنت پیامبر پیشه آنان بوده و برای صاحب الزمان امام مهدی عج نیز می باشد و بدیهی است که پیروان این بزرگواران باید جهت رستگاری برابر فرمایش و سفارش پیامبر ص  حدیث ثقلین به کتاب قرآن و عترتش تمسک پیدا کنند و ... نکته ی دیگر اینکه بر اساس آیه 3 سوره مبارکه مائده در اصل با همین ابلاغ از این رخداد یعنی معرفی علی ابن ابیطالب بعنوان ولی مومنین پس از رسول الله در غدیر از حجة الوداع است که کار تکمیل دین تحقق می یابد مبنی بر اینکه : امروز، «روز غدیر» دین شما را بر شما کامل کردم و نعمت من بر شما تمام شد و رضایت دادم که اسلام دین شما باشد: « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (3) مائده ». والله اعلم.

    وجه مشترک دیگر این دو قیاس اخیر اینکه در معرفی شخص منصوب شده، نام وی توسط همان مرجع انتخاب کننده مشخص و بوسیله معرِّف و یا مبلّغ (خواه وصیت نامه باشد یا مأمور) بیان می شود.  و فرق و یا وجه اختلاف این دو قیاس در مالکیت مجازی و حقیقی این است که فرد موصی ممکن است به علت نِسبی بودن علمش یا اموالش در هر زمان تغییراتی در متن وصیت نامه و یا به لحاظ شناخت نسبی اش حتی تغییری در فرد وصی بوجود آورد در حالیکه در مالکیت حقیقی و مطلق خداوندی چنین دگرگونی هایی نیست چرا که خداوند یکتا برابر گفته حضرت علی ع بدون آزمایش و تجربه آغاز آفرینش کرده و ادامه می دهد (قمی. عباس)، حتی بعنوان یک امر بدیهی و اعتقادی که خداوند فاعل مطلق است و مثل بندگان نیست که استعدادهایشان در گذر زمان شکوفا شود به عبارتی برابر مباحث کلامی و حکمت، خداوند یگانه همه فعل محض است و بعنوان آفرینند? همه چیز از پیدا و پنهان هیچگاه کاری که خلاف خرد و عقل که خود آن را در انسان به ودیعه نهاده؛ باشد را انجام نمی دهد زیرا که او می خواهد به فضل و از سر رحمت گسترده ی خود با فرستادن پیامبران حامل شرایع دین و جانشینان آنها راه هدایت را بر بشر هموار و روشن نموده و پس از آن در هر دو جهانِ میرا و مانا، پاداش و کیفر بندگان را به لحاظ رفتار و گفتارشان بدهد. چرا که با گسیل پیامبران تا پیامبر خاتم و آیات وحی شده بدانان که همه در قرآن مجید هست دیگر حجتی برای کسی (165 نساء) در گمراهی ها نبوده، نیست و نخواهد بود.

    نتیجه مشهود دیگر از این قیاس اینکه به لحاظ عقلی و ملاحظات عرفی، قانونی و حتی شرعی وقتی نمی توان در وصیت نامه یک فرد چه از نظر شخص وصی و چه مندرجات آن با عناوینی همچون خویشاوندی، دوستی و ... دگرگونی پدید آورد؛ حال چگونه می شود گفت و عمل کرد مبنی بر این که پیامبری که ابلاغ کننده همه آیات الهی بر بندگانش بوده، اینجا در رخداد غدیر از حجه الوداع دیگر کارش « ابلاغ » امر الهی نبوده بلکه در قالب تعیین و نصب و معرفی جانشین نَسَبی برای امر دین بوده! و ... لذا باید جهت صلاح دین خدا امر مشورت و انتخاب را برای جانشینی پیامبر ص در پیش گرفت و ... خلاصه امری که موضوع سقیفه و تصمیماتش برای مقولات خلافت و تعیین خلیفه شد و ... !؟ در حالیکه در آیه 67 سوره مائده بر « ابلاغ » امر خداوند در این خصوص اشاره و تأکید شده است. حال با این تفاسیر اخیر آیا تغییر و دگرگونی در تصمیم و اراده و امر « خداوندی » مبنی بر انتخاب همراه انتصاب حضرت علی ع بعنوان ولّی بلافصل مومنین و امام مسلمین پس از حضرت محمد ص آن هم با ابلاغ آن از طریق زبان گویای پیامبر مکرم اسلام ص در حماسه غدیر از حجة الوداع جایز بوده و می باشد؛ آیا این با هیچ عقل سلیمی سازگار بوده و می باشد؟ و ... 

ب ) جان کلام اینکه: هر انتخابی، انتصاب هم هست فقط تحقق و عینیت این انتصاب با یک معرفی و اعلام و ابلاغی از سوی یک چیز یا یک کس است و همینطور اینکه هر انتصابی ناشی از انتخابی است که این گزینش توسط وجودی واجب یا ممکن انجام می گیرد. به عبارتی جدایی این دو مفهوم از یکدیگر فقط در ذهن امکانپذیر است و مقاومت در برابر یک انتخاب همراه انتصاب در هر امری و یا تعدی از آن، خسارات جبران ناپذیر دارد. و نتیجه اینکه حماسه و واقعه غدیر مبنی بر جانشینی حضرت علی ع گزینش و انتخابی بوده از سوی خداوند که با ابلاغ آن از سوی پیامبر ص بعنوان مامور آن ابلاغ؛ انتصابش نیز عینیت پیدا کرد. همانگونه که در آیه ی 67 سوره ی مائده به روشنی می بینیم که هیچ گاه سخن از «انتخاب» یا «انتصاب» نیست بلکه سخن از «ابلاغ» در قالب امر الهی ِ « بَلِّغ »می باشد که پیامبر ص بدان مامور است. در واقع یعنی صحبت از این است که ای پیامبر برسان آنچه را که از سوی پروردگارت به تو وحی و بر تو فروفرستاده شده است. به عبارتی دیگر پیامبر مکرم اسلام ص فقط پیام و آیه و دستور خداوند را به مردم رسانده و جانشین خود را براساس وحی به مردم معرفی نموده است، بدون این که سخنی از انتصاب باشد به نحوی که کسی یا کسانی بخواهند در مقابل آن موضع گرفته و پس از رحلت پیامبر، جانشینی وی را رنگ و بوی انتخابی بدهند. چرا که خداوند یکتا علی ع را به عنوان جانشین پیامبر ص برگزیده و در همین حال نصبش کرده است اما کیفیت این انتخاب و نیز عینیت این انتصابْ همانطور که اشاره شد با معرفی پیامبر اسلام ص  طی ابلاغ وحی الهی به مردم صورت پذیرفته است.

   پس پیامبر ص تنها نقش یک معرف و مبلغ را در این میان به لحاظ آنچه که به او پیرامون جانشینش به وی وحی شده و در ارتباط با ابلاغ آن به مردم مکلف و موظف شده و مامور امر الهی بوده را داشته است. همانگونه که در مقام مقایسه، یک وصی، تنها نقش یک مجری و جانشین را برای پیگیری و به سرانجام رساندن مفاد وصیت نامه ی یک موصی یا وصیت کننده دارد. چرا که این موصی و وصیت کننده است که وصی خود را طی وصیت نامه ای انتخاب و منصوب نموده، و عینیت این مسئولیت جهت وصی فقط بواسطه ی مفاد آن وصیت نامه که بطریق اولی معرف وصی می باشد؛ شدنی گردیده است.

   حال پرسش اینکه آیا کسی برابر عرف ، قوانین و موازین شرعی یک جامعه توانایی آن را دارد که این وصی را عوض کند؟ مسلمن جواب منفی و خیر است. هم اکنون پرسش دیگر این که وقتی کسی نمی تواند مفاد وصیت نامه ی مشروع و متعارف یک موصی را که برابر موازین عرفی، قانونی و شرعی هر جامعه تدوین و نوشته شده و وی طی آن وصی خود را در سلامت عقل برگزیده و برای پس از مرگش به کار گمارده و در واقع طی همین وصیت نامه او را وصی خود «معرفی» نموده؛ چگونه امکان پذیر و قابل مجادله است که کسانی برای مقوله ی «جانشینی پیامبر» که مرتبط با دین خداست، آن هم خدایی که مالک همه چیز از جمله دین اسلام است، بیایند و خود را اختیار دار ببینند و برخلاف آنچه که رسول خدا ص به آنان ابلاغ کرده است عمل نمایند و در سقیفه پس از رحلت پیامبر مکرم اسلام ص طی یک شورایی، جانشینی را برای وی انتخاب کنند؟به نحوی که آثار و تبعات آن که فرقه فرقه شدن مسلمین است تا کنون باشد؟  آیا این امر هیچ توجیهی شرعی و عقلی می تواند داشته باشد؟ به هر جهت باید در این خصوص آیه ی 36 احزاب را مد نظر قرار داد مبنی بر این که نافرمانی از فرمان خدا و رسول او مساوی است با گمراهی روشن: « وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالا مُبِینًا (36) احزاب».


[1]- و به تبع آن جانشینانی را تا آخر الزمان.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  8:58 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

 

گفتار شانزدهم: نتیجه گیری پایانی

الف) نتیجه ی مباحث گفتارهای بالا اینکه؛ « رخداد غدیر » یعنی آنچه که گویای « رساندن پیام خداوند یکتا » مبنی بر معرفی حضرت علی ع بعنوان برگزیده الهی در امر ولایت مومنین و جانشین پیامبر توسط خود رسول خدا به امر الهی و بر اساس آیه ی 67 مائده و ابلاغ آن به مردم می باشد.( والله اعلم)

ب)و صد البته تمام این ها همه از فضل خداست که بر همه ی مردم گسترده است: «اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ (61)غافر»،[1]  و این که همه ی فضل برای اوست و به هر کس که می خواهد می دهد. « لِئَلا یَعْلَمَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَلا یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِیَدِ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (29) حدید با توجه به آیه ی 28».   به عبارت دیگر برای آن که کسی بتواند امامت و ولایت امت پیامبر ص را به صورت بلا فصل و حتا پس از آن عهده دار شود بایستی فضل خاص خداوند یکتا مرتبط با این موضوع او را در بر بگیرد و از جانب او یعنی «الله» مختص به چنان کسی شود که این امر در واقعه غدیر به امر خداوندی برابر آیه ی 67 سوره ی مائده رخ داد و ... : « یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ (74)[2] آل عمران. ». و بدینگونه است در این رابطه آیه ی 105 سوره ی بقره.

پ) در گفتار دوم و بر اساس منبع مربوطه سخن از مفاد طومار دروغین با هدف تصمیم گیری برای تعیین جانشین پیامبر ص آن هم مبتنی بر عنوان « خلافت رسول [3]» توسط مخالفان به میان آمد، و  ...

    حال منظور اینکه چنانچه دقیق نگریسته شود دیده خواهد شد که این عنوان یعنی همان « خلافت رسول »، مستمسکی شد برای مشمولین امر و بطریق اولی اهل سقیفه که موضوع خلافتِ پس از رسول خدا را مطرح و ... با افزودن قولی از پیامبر ص مبنی بر نرسیدن ارث از آنان به کسی، طی همان جلسه ی مشورتی در سقیفه برای امور و جامعه ی مسلمین پس از رحلت پیامبر خدا ص، خلیفه ی اول را تعیین نمایند و ...؛

    در حالی که اگر به آیات خداوند یکتا که همه در قرآن کریم و حق است و به تمام آیاتش ایمان داریم، با دقت بیشتری نگریسته شود دیده خواهد شد، عناوینی که از جانب خداوند در باره ی آن حضرت یعنی محمد ابن عبدالله ص به کار رفته عبارتند از: 1) رسول الله و خاتم النبیین: «مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا (40) احزاب»؛ 2) رحمة للعالمین: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ (107) انبیاء»، 3) شاهد و مبشر و نذیر: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا(45) احزاب. »؛ 4) داعی الی الله و سراج منیر: «وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا (46) احزاب با توجه به آیات 47-48 »؛ 5)  للناس رسولا: «مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَأَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولا وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا (79) نساء»؛ 6) کافة للناس: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ (28) سبا »؛ 7) و ... مکلف به پیشه کردن تقوی االله و اطاعت نکردن از کفار و منافقین: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا (1) احزاب »؛  8) موظف به پیروی کردن آنچه به او وحی می شود: «وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا (2) احزاب »؛ 9) توکل بر او یعنی الله کردن: «وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلا (3) احزاب»؛  10) ابلاغ آیاتشبرای نمونه آیه ی 67 سوره ی مائده11) پیرو کیش ابراهیم ع را نمودن: «ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (123) نحل» و ...

   تمام اینها یعنی اینکه هیچگاه از خلیفه قرار داده شدن آن حضرت در زمین از سوی خداوند یکتا سخن به میان نیامده تا بشود این را توجیه و دستاویز و نصب العینی برای تعیین و تداوم امر جانشینی رسول خدا با عنوان خلافت و خلیفه ی مسلمین پس از او بر فرض امکان شدنش با دادن اختیار امر توسط خدا به کسی از مهاجر و انصار قرار داد؛ چه اینکه خدای یکتا این موضوع را بطور عام یک جا در رابطه با جانشین قرار دادن انسان یا خلیفه اش در زمین بکار برده و در واقع متذکر امر گردیده: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأرْضِ خَلِیفَةًقَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ (30) بقره با توجه به آیات 31-39 »؛   و در جایی دیگر هم در رابطه با حضرت داوود ع که بطور خاص او را خلیفه در زمین قرار داده تا به حق بین مردم حکم کند: «یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الأرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ (26) صاد»؛[4]  و ... حضرت سلیمان یعنی فرزندش را با دادن نعمت های دیگر به او، وارث وی قرار داد: «وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ (16 ) نمل با توجه به آیات 15-44 »؛ و مورد دیگر هم در رابطه با خلافت یک قوم یا امت بجای قوم یا ملت قبلی است که چون پیشینیان آیات خدا و رسولانش را تکذیب کردند و مورد خشم خداوندی واقع شدند، پس قوم بعدی به اراده ی خداوندی جانشین آنان در زمین شد تا راه اصلاح و صلاح و ایمان و تقوا را در آن بر اساس هدایت الهی بجویند و بپویند و از فساد در زمین بپرهیزند: «وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقَامِی وَتَذْکِیرِی بِآیَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَشُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلا تُنْظِرُونِ (71) فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَمَا سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ (72) فَکَذَّبُوهُ فَنَجَّیْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلائِفَوَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِینَ (73) ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا بِمَا کَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ کَذَلِکَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِینَ (74) یونس»؛ و ...: «وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الأرْضِوَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ (165) انعام»؛[5]  و ... اینکه بدانند خلیفه قرار گرفتن قوم و امتی از سوی خداوند یکتا در زمین در سایه ی ایمان و عمل صالح است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (55) نور»؛[6] و ...


[1]- خدا [همان] کسى است که شب را براى شما پدید آورد تا در آن آرام گیرید و روز را روشنى‏ بخش [قرار داد] آرى خدا بر مردم بسیار صاحب‏تفضل است ولى بیشتر مردم سپاس نمى دارند.

[2]- رحمت‏ خود را به هر کس که بخواهد مخصوص مى‏ گرداند و خداوند، داراى بخشش بزرگ است.

[3]- براستی که رسول خدا کسی را جانشین خود قرار نداده تا خلافت رسولدر یک خاندان مستقر نماند و .. ( موضوع پاراگراف آخر از گفتار دوم این بحث )

[4]- که برابر این آیه ی کریمه که به روشنی پیداست مشخص می شود که کسی را هم که او خلیفه در زمین قرار می دهد باید که چنین کسی علاوه بر داوری بین مردم آن هم بر اساس حق؛ از سوی دیگر باید از پیروی کردن هوای نفس و فراموش کردن روز حساب هم بپرهیزد چرا که هم گمراهی دنیایی از راه خدا را برایش بدنبال خود دارد و هم اینکه عذاب الهی او را در بر می گیرد.

[5]-و بدینگونه است در این رابطه آیات 39 فاطر، 14 یونس، 57 هود و 129 اعراف.

[6]- و بدینگونه است در این رابطه آیه ی 133 انعام مبنی بر اینکه اگر خدای بی نیاز صاحب رحمت بخواهد می تواند که قومی ستمکار را ببرد و قومی دیگر را بجای آن بر اساس توانایی اش در امور از جمله این امر بیاورد و ...


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  8:57 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

 (ادامه بند پ از گفتار شانزدهم) 

 باز تمام اینها یعنی اینکه آنچه که می توانسته در رابطه ی با پیامبر خدا ص و نیز  در رابطه با جانشین حضرت محمد ص به اراده و امر الهی آن هم به عنوان ولی مومنین که توسط آن حضرت در غدیر از حجه الوداع به مومنین و مردم ابلاغ شد؛ مصداق، جریان و استمرار داشته باشد: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ (68) آل عمران»؛    همانا موضوع « ولایت» بوده، یعنی آنچه که در طول ولایت مطلق الله، پیامبر مکرم اسلام هم از سوی حضرتش جل عظمته بدان تحت نام ولایت رسول آراسته و به مومنین هم صریح گفته و خطاب شده تا بدانند که ولّی آنان خدا، رسولش و مومنین که در راس آنها اولین مومن به پیامبر ص و رسالت او یعنی حضرت علی ع است می باشد: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (55) مائده با توجه به آیه 56»؛[1]   و لذا آنچه می توانسته و می باید که در امر جانشین پیامبر خاتم ص  آن هم به نوعی در ادامه ی آیه ی 55 سوره ی مائده بعنوان ولّی بلا فصل مومنین و امام مسلمین پس از او جریان داشته باشد و بدان توجه و از آن پیروی شود همانا موضوع « ولایت» مومنین پس از پیامبر بر اساس ابلاغ آیه ی 67 سوره ی مائده که با معرفی حضرت علی ع توسط خاتم النبیین ص صورت گرفته، می باشد و سپس هم در ذریه ی او تا حضرت اباصالح المهدی عج به اراده ی خداوندی که در عین حال تعیّن سوره کوثر و عطای کوثر به پیامبر اسلام ص است که نتیجه ی ازدواج علی ابن ابیطالب ع با فاطمه ی زهرا س می باشد. چه اینکه خدای یکتا در ادامه یعنی در آیه ی 56 سوره ی مائده به روشنی بیان داشته که چه کسانی در زمره ی حزب الله می توانند باشند که از پیروزی یافتگانند؛ آری آن کسانی که خدا و فرستاده اش و مومنینی همچون علی ابن ابیطالب را که هم نماز می خواند و هم ضمن آن در رکوع زکات می دهد را به ولایت خود بر می گزینند: « وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (56) مائده با توجه به آیه 55» [2] و ...

   جان سخن آن هم به عنوان یادآوری نخست اینکه، آنچه که بر اساس آیات الهی و بویژه آیات 55-56 سوره ی مائده؛ در شریعت محمدی ص به فضل الهی جریان داشته و بدان ایمان داریم؛ موضوع ِ « ولایت رسول الله »در ادامه و پس از « ولایت الله » که این مطلق است، بوده و نه عنوان « خلافت رسول »؛ و به تبع آن دو یعنی ولایت خدا و ولایت فرستاده اش، « ولایت مومنین » است (55 مائده)، امری که هم بر اساس آیه ی 67 سوره ی مائده در حجة الوداع از روز غدیر توسط پیامبر خاتم ص به مردم و مومنین ابلاغ شد و هم اینکه ضمن این ابلاغ طی خطبه ی آن روز، ایراد شده توسط آن حضرت ص به آگاهی مردم رسید مبنی بر اینکه: مولای مومنین ِ پس از او، همانا علی ابن ابی طالب می باشد، پس باید ولایت او را پذیرا باشند و به دیگر مومنین از همگنان و آیندگان این موضوع و ابلاغ الهی را برسانند و ... من کنت مولاه فهذا علی مولاه... و  دوم آنچه است که به موضوع « بیعت » صحابی پیامبر ص و سپس دیگر مومنین حاضر در رخداد غیر پس از ابلاغ وحی توسط پیامبر اسلام بر می گردد مبنی بر اینکه تمامی آنها با علی ابن ابی طالب ع بعنوان ولّی بلا فصل مومنین پس از نبی مکرم اسلام ص در حضور آن حضرت و فراتر از آن در محضر خداوندی « بیعت » کردند و این مهم چند چیز را دست کم می رساند؛ یکی اهمیت مقوله ی « بیعت » و ضرورت نگهداری آن در نزد خدای یکتا: « إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (10) فتح با توجه به آیات 7-14»؛   دیگری مطیع فرمان خدا و فرستاده اش بودن، سوم دوری از تخلف و عهد شکنی و و نیز پرهیز از رو به سوی بدعت آوردن در دین و در اینجا مرتبط با مقوله ی جانشینی پپامبر ص و ...؛ اما اگر با توجه به تمام وقایع و شواهد تاریخی و مطالب فوق، خوب نگاه کنیم می بینیم که مولایمان؛ ولی مومنین و امام متقین و مسلمین، علی ابن ابی طالب ع، در دو مساله با پیمان شکنی ِ پس از بیعتِ بیعت کنندگان روبرو شدند؛ یکی مرتبط با مقوله ی « ولایت » وی، ابلاغ شده توسط خاتم النبیین ص در رخداد غدیر با تشکیل و تصمیم اهل سقیفه و دیگری مرتبط با مقوله ی « خلافت » ضمن مراجعه و بیعت مردم با وی بعنوان خلیفه ی چهارم ... که از نتایج این دو عملکرد ناشی از عهد شکنی و نگه نداشتن بیعتِ بیعت کنندگان مشمول امر به ترتیب این بود که اولی منجر به این شد که « خلافت » و « خلیفه » ی مسلمین به عنوان یک امر بدیع جای « ولایت » و « ولّی » مومنین را بگیرد و دومی با عنوان و اقدام گروه ناکثین منتهی به جنگ جمل و در ادامه خیزش خوارج و ... تسلط قاسطین بر امور مسلمین شود و ... علی ع به هنگام اصابت شمشیر ابن ملجم بر فرق سرشان، بجای آه و ناله این سخن را بر زبان جاری کند که: « فزت و رب الکعبه[3] » و ... اما خدای یکتا برابر سنت اش که در عین حال هدایتگر مومنین است: «وَلِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَیُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ (54) حج»، جامعه را از وجودِ هادی و ولّی، خالی نگذاشت: «وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ (7) رعد»، و از همان ذریه ی پیامبر خاتم ص تحت عنوان همان «عترت» که آن حضرت در رخداد غدیر پس از کتاب قرآن بدان به مومنین و مردم سفارش و تاکید کرده بود؛ کسانی را از امام حسن ع تا اباصالح المهدی عج که سرآغاز آن نتیجه ی ازدواج علی ع و فاطمه س  و در واقع تحقق آیات سوره کوثر بود و می باشد، برگزید و بر امت مسلمان و بلکه مردم قرار داد و ... لذا امید آنکه خداوند یگانه توفیق پیروی بیش از پیش از کتاب قرآن و سنت و عترت پیامبر اسلام ص را در هر حال به ما عنایت فرماید. ( آمین یا رب العالمین.)


[1]- ( تحت عنوان آیه ی ولایت ).

[2]- نکته ی دیگر اینکه چنانچه نگریسته شود موضوع ولایت علی ابن ابیطالب در این سوره دو جا به مومنین گوشزد و ابلاغ شده است یکی همین آیات 55-56 مائده و دیگری آیه ی 67 آن.

[3]- سوگند بخدای کعبه که کامروا و رستگار شدم.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  8:54 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

 

 (ادامه گفتار شانزدهم بخش نتیجه گیری پایانی)

ت ) اینکه با توجه به موارد گذشته باید پیروی آیات خدا را در تمام امور نمود که همه در قرآن مبین مسطور است و به تمام آن آیات اعم از محکم و متشابه که همه حق و از جانب پروردگارمان است ایمان داریم: « وَهَذَا کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (155)انعام.[1] ». // « کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ( 29) صاد[2]». 

ث) این نکته را باید همیشه به یاد داشت که همانگونه که خدای یکتا برابر آیه 5 سوره ی قصص و ضمن رسالت پیامبر الوالعزم خود، حضرت موسی ع و رسالت برادرش هارون ع، گفته خود را تحقق بخشید و مستضعفان از بنی اسراییل را وارث فرعون و قوم طغیانگرش قرار داد و ...[3]؛ لذا به همان نحو این گفته ی خود را نیز که برخاسته از رسالت حضرت محمد ص بعنوان خاتم النبیین می باشد، آن زمان که بخواهد تحقق خواهد بخشید مبنی بر اینکه: او زمین را به بندگان صالحش به ارث خواهد داد: «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (105)انبیاء »؛ و تمام اینها بطور بسیار گزیده که به نوعی و بطریقی دیگر، اثبات حقانیت و استمرار رخداد غدیر می باشد اینکه؛ برابر بخش اخیر آیه 105 سوره انبیاء، بایسته است که در راس این بندگان صالح خدای یگانه؛ صالح نامی باشد تا اراده خداوندی برابر کلام متقن او تحقق یاید و ... بنابراین او کسی نبوده و نمی تواند باشد جز حضرت اباصالح المهدیعجل الله تعالی فرجه الشریف؛ یعنی ولی خدا از دودمان رسول اکرم ص و در واقع یعنی همان ولی مومنین و امام متقین و پیشواری مسلمین و ...؛ این امری است که بدان ایمان داریم و اینکه او تا آن زمان که خدا بخواهد و اراده اش بر ظهورش قرار گیرد؛ غایب از دیده ها می باشد.

ج) اینکه هر کس بار خود را بر خواهد داشت و لذا بر اساس آیات الهی قرآن کریم باید در امور و باورهای دینی اسلام به پیش رفت: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (15) إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ (16) وَمَا ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِیزٍ (17) وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَى حِمْلِهَا لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَمَنْ تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ (18) فاطر با توجه به آیات 19-25  »؛    زیرا که پوشاندن حق یعنی آیات خدا، تبعات خود را خواهد داشت: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللاعِنُونَ (159) إِلا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَیَّنُوا فَأُولَئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ (160) بقره» // « إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلا أُولَئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلا النَّارَ وَلا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (174) أُولَئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ (175) ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِی الْکِتَابِ لَفِی شِقَاقٍ بَعِیدٍ (176) بقره»؛    و باز زیرا که برای هیچ کس یار و یاوری جز خداوند نخواهد بود: «فَلْیَنْظُرِ الإنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ (5)خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ (6)یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ (7)إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ (8)یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ (9)فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلا نَاصِرٍ (10) طارق با توجه به تمام آیات آن »؛     و  اینکه هر کس باید بدنبال حق و کسب آن بر اساس آیات خدا باشد، چرا که از کسی مرتبط با دیگران سوال نخواهد شد: « أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ کَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (140) تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ وَلا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ (141) بقره»، و ...

ج) اینکه برای سخن خداوند یکتا پایانی نخواهد بود: « قُلْ لَوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا (109) کهف ».

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته                             سید رضا شفیع اف به تاریخ 03/11/1392

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ (1) سبا.

ویرایش شده در تاریخ 07/05/1400 ضمن شادباش عید سعید غدیر.

ویرایش دوم در تاریخ 27/12/1400 ضمن شادباش میلاد منجی عالم بشریت، اباصالح المهدی عج (نیمه شعبان 27/12/1400) که مصادف با روز جمعه که مسمی به نام ایشان است می باشد.


منابع:

- غدیر شناسی، دشتی. محمد

- چهل حدیث غدیر. شریفی. محمود.

- دعای صباح حضرت امیرع  .مفاتیح الجنان.قمی. شیح عباس.

- قرآن کریم

 


[1]- و این خجسته کتابى است که ما آن را نازل کردیم پس از آن پیروى کنید و پرهیزگارى نمایید باشد که مورد رحمت قرار گیرید.

[2]-  [این] کتابى مبارک است که آن را به سوى تو نازل کرده‏ ایم تا در [باره] آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند.

[3]- موضوعِ مطالب ذکر شده در بند یک (1) از گفتار پنجم همین تحقیق تحت عنوان مقوله « ارث » می باشد.


نوشته شده در  جمعه 100/12/27ساعت  8:49 صبح  توسط سید رضا شفیع اف 
  نظرات دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
فریضه روزه بر اساس آیات قرآن کریم
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
[عناوین آرشیوشده]