( ادامه گفتار هشتم )
3) قرآن
الف) قرآن، کتابی که احسن الحدیث است : «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (23) زمر».
ب ) قرآن، بیرون برنده ی مردم[1] از تاریکی ها به سوی روشنایی به اجازه ی خداوند به سوی راه حضرتش جل عظمته که مقتدر ستوده می باشد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ (1) ابراهیم » و نیز کتابی که در برگیرنده ی آیاتی می باشد که به واسطه ی خوانده شدن توسط رسول او بر مردم؛بیرون برنده آنها از تاریکی ها به سوی روشنایی است : « رَسُولا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا (11) طلاق» .
پ ) قرآن؛ فرو فرستاده شده از سوی بخشنده ی مهربان، کتابی که آیاتش تفصیل داده شده و قرآنی عربی و بشیر و نذیر است : « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. حم (1) تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ (2) کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (3) بَشِیرًا وَنَذِیرًا فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لا یَسْمَعُونَ (4) فصلت» .
ت ) قرآن؛حجت و برهان روشن و بینه ای از سوی پروردگار به سوی پیامبر خاتم ص که سراسر حق است، لیکن بیشتر مردم به آن ایمان نمی آورند: « أَفَمَنْ کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ (17) هود با توجه به آیات 13 – 23 » .
ث ) قرآن؛ کتاب عربی بی هیچ کجی: «وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (27) قُرْآنًا عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (28) زمر با توجه به آیات22-34)».
ج ) قرآن؛کتاب عربی فرو فرستاده شده توسط خداوند بر بنده اش "محمد ص" بدون هیچ کجی، همراه با مژده و بیم: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجَا (1) قَیِّمًا لِیُنْذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِنْ لَدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ [2]أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا (2) مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا (3) وَیُنْذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا (4) کهف با توجه به آیات 5-7 ). »
چ ) قرآن؛ ابلاغ و حجتی[3] برای همه ی مردم است تا بدان وسیله بیم داده شوند و بدانند که تنها او – الله – خدا و یگانه است و نیز این که خردمندان یادآور این موضوع شوند : « هَذَا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَلِیُنْذَرُوا بِهِ وَلِیَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِیَذَّکَّرَ أُولُو الألْبَابِ (52) ابراهیم) ».
ح ) این که قرآن فرو فرستاده بر رسول خدا و همراه او ،نور است و پیروی آن رستگاری را در پی دارد: « الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (157) اعراف با توجه به آیه 158) ». و بدین گونه است آیه ی 32 سوره ی توبه دراین زمینه.
خ ) قرآنی عربی برای بیم دادن مردم مکه و هر کس که گرداگرد آن است و نیز ترساندن از رستاخیز که هیچ تردیدی در آن نیست : « وَکَذَلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ (7) شورا) »
د ) قرآن؛کتابی که به حق فرو فرستاده شده و به حق فرو آمده است و پیامبر اسلام هم بشیر و نذیر است.- چرا که قرآن بشارت و انذار است- : « وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا (105) اسرا با توجه به آیات 106- 111 ».
ذ ) قرآن؛ فرو آمده بر قلب پیامبر ص توسط جبراییل امین س و تصدیق برای آنچه میان دستانش است و نیز هدایت و بشارت برای گروندگان : « قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ (97) بقره با توجه به آیات 98 – 101».
ر ) قرآن؛فرو فرستاده شده از سوی خدای مقتدر دانا، آمرزنده ی گناهان و پذیرنده ی توبه و در عین حال سخت عقوبت : « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. حم (1)تَنْزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (2)غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِی الطَّوْلِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ (3) غافر. ».
ز ) قرآن؛ کتابی که نه تنها هیچ کجی ندارد، بلکه بدل و دگرگونی هم در آن راه ندارد: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا یُوحَى إِلَیَّ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (15) یونس با توجه به آیات 16 – 20 ) » // « وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (27) کهف.
ژ ) قرآن؛ کتابی که بینش بخش برای مردم و هدایت و رحمت برای اهل یقین است: « هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (20)جاثیه با توجه به آیات 14 21) ».
س ) این که این کتاب؛ قرآنِ روشن است و برای بیم دادن کسی است که زنده است. و این بدان معناست که باید توجه کنیم که این کتاب برای مردگان و خواندن برای آنان نیست، بلکه ضمن ایمان و عمل به آنْ باید آیاتش را بر مردم بخوانیم و ... چرا که بنا، بر این است که زندگان بدان وسیله و به اذن خداوند یکتا به سوی راه راست هدایت و راهنمایی شوند و به رستگاری برسند و در سرای دیگر از نعمت های بهشت برخوردار شوند و ... نه این که از کفار باشند، چرا که عذاب خداوندی آنان را در بر خواهد گرفت : «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ (69) لِیُنْذِرَ مَنْ کَانَ حَیًّا وَیَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ (70)یاسین». و ما به او ( پیامبر ص ) شعر نیاموختیم و این موضوع هم شایسته ی جایگاه او نیست. بلکه این کتابْ ذکر و قرآن روشن بیان است؛ تا هر کس که زنده است او را به آیاتش پند دهد و بر کافران وعده ی عذاب حتمی و لازم گردد.
ش ) و ... البته آنچه که بدان هم ایمان داریم و باید اینجا ذکر شود همانا کتاب زبور می باشد که خدای یکتا پس از تورات و پیش از قرآن به حضرت داوود ع داده است.: « وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (105) إِنَّ فِی هَذَا لَبَلاغًا لِقَوْمٍ عَابِدِینَ (106) انبیاء ». و بدینگونه است در این رابطه آیات 163 سوره ی نساء و 55 سوره ی اسراء.
نتیجه گیری مباحث این بخش ( گفتار هشتم )
همانگونه که مشاهده می شود وجه مشترک تمامی این کتب الاهی؛ هدایت، رحمت، نور، بشارت، انذار، عربی بودن، و ... می باشد؛ اما تفاوت کتاب قرآن با سایر کتب پیشین در آن است که همانطور که مثلن در آیه ی 52 ابراهیم رفت، بلاغ للناس می باشد. یعنی برای همه در هر زمان و هر سرزمینی می باشد. و به همین نحو است پیرامون سایر ویژگی های آنْ همانند تصدیق آنچه میان دستان خداوند است و نیز تصدیق کتب پیشین، و تفصیل برای همه چیز و ....
اما از جمله ویژگی های دیگر قرآنْ آن است که بیان کاملی برای هر چیز است. یعنی قرآن کتابی است که بیرون از آیات آن و حکمت های نهفته در هر آیه و هر سوره؛ هیچ مطلبی وجود ندارد، همانگونه که خداوند هم فرموده که با فرستادن پیامبر و خواندن آیاتش؛ مردم را ضمن تزکیه، دانش کتاب و حکمت نیز می آموزد. پس هیچ مطلبی بیرون از کتاب نیست و همه چیز در قرآن نوشته و آورده شده است : « کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (151) فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلا تَکْفُرُونِ (152)بقره ». در واقع قرآن در برگیرنده ی هر موضوعی در هر زمانی و هر سرزمینی تحت عنوان « تبیاناً لکل شئٍ » است که در این خصوص برابر آیه 89 نحل اشاره ای بدان شد.
خداوند یکتا در جایی دیگر؛ و از آنجا که آنچه که در آسمان ها و زمین است و نیز ستایش در آخرت؛ همه برای اوست، و این که دانای به همه چیز است؛ لذا باز یکی دیگر از ویژگی ها قرآن را این می داند که همه چیز از کوچک تا بزرگْ در آسمانها باشد یا در زمین؛ تمامن در آن به عنوان کتابِ روشن می باشد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الآخِرَةِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ (1) یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الأرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ (2) وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عَالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلا فِی الأرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِکَ وَلا أَکْبَرُ إِلا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ (3) سبا با نظر داشت آیات4-9 ) ».
[1]- دقت شود که سخن از مردم یعنی همه در میان است. پس این کتابی است که برای همه ی مردم است.
[2]- در اینجا معنایی از گروندگان و مومنین دانسته می شود. کسانی که کارهای شایسته می کنند.
[3]- باید گفته شود این موضوع از آن جهت است که "حجت بالغه" برای خداست. در واقع اگر ما در پی حجت و برهان رسایی برای تمام موضوعات از جمله موضوع جانشینی پیامبر ص هستیم باید قرآن را مستمسک برای حجت های خود قرار دهیم: قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ (149) انعام با توجه به آیات 147-150.
گفتار نهم : برآیند آیات اخیر مرتبط با موضوع جانشین
هم اکنون و با توجه به گزیده ی اخیر از گفتار هشتم؛ یعنی آیات 89 سوره ی نحل و 3 سوره ی سبا مبنی بر این که: 1) قرآن شرح کاملی برای هر چیز است، و 2) هر چیزی که در آسمانها و زمین باشد،از کوچک تا بزرگ در این کتاب هست؛ 3) پس بعنوان یک پرسش باید دید که آیا موضوع جانشین پیامبر مکرم اسلام ص نیز در قرآن بدان اشاره شده است یا خیر؟ و اگر پاسخ آری است؛ چند و چون آن کدام است؟ به عبارت دیگر در ادامهْ قصد و آهنگ به یاری خداوند یکتا بر این است تا بر اساس آیات قرآن که همانطور که رفتْ وجه مشترک کلیه ی مسلمانان است؛ دانسته شود که واقعن چه کسی و با چه خصوصیاتی و ویژگی هایی می توانسته به خواست و اراده ی خداوندی جانشین بلافصل و بر حق پیامبر گرامی اسلام ص باشد.
پیش از پرداختن به پاسخ این پرسش یا پیگیری این مطلب؛ لازم می آید یادآوری شود آنچه که محور بحث جانشین پیامبر ص است، آیه ی کریمه ی 67 سوره ی مائده می باشد، چرا که بر اساس سر آغاز این آیه سخن از این است که ای پیامبر آنچه را که از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده را "ابلاغ" کن و به مردم برسان: « یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ (67) مائده.[1]. »
همانطور که گذشت در این آیه اولن وظیفه ی رسول خدا فقط رساندن آنچه است که به او از سوی پروردگار جهانیان وحی و فرو فرستاده شده است و نه چیز دیگر . و دوم این که لازمه ی انجام رسالت خدا توسط رسول او ص که برای همین کار برانگیخته شده است[2]؛ انجام همین امر یعنی رساندن و ابلاغ محتوای این آیه که موضوع «جانشینی» برای وی است؛ می باشد. و سوم این که کسانی که بخواهند در سر این راه مانعی ایجاد کنند، برابر بخش پایانی آیه از کفار بوده و نه تنها هدایت نمی شوند که حتی خداوند، رسولش را نیز از هر گونه نیرنگ یا آزار آنان نگهداری خواهد نمود چرا که او دانا و توانای به تمام امور از پیدا و پنهان و آنچه در درون سینه هاست و یا آشکار شود؛ می باشد.
موضوع دوم در این رابطه این که همانطور که در آیه ی 13 سوره ی مبارکه ی شورا رفت، خداوند یگانه پس از اشاره به شریعت های دین اسلام و پیامبران اولواالعزم که همگی باید دین را به پا دارند؛ سخن از «اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ » به میان آورده است، و این یعنی این که او در ادامه و امتداد و طول برانگیختن پیامبران که در مبحث ارث بدان اشاره شد و آخرین آن ها پیامبر خاتم ص است؛ کسانی را برای این دین که همانا اسلام است بر می گزیند تا آن را به پا دارند و پشتیبان آن باشند. و این یعنی همان موضوع امامت متقین امری که مرتبط با شریعت موسی ع نیز مصداق داشته : « وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ (23)وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ (24) سجده ». و ولایت مومنین و بعبارتی امری که مرتبط با شریعت موسی ع نیز مصداق داشته : « وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَلا تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ (23)وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ (24) سجده». که بایسته است گفته شود که در واقع حق هم همین است که وقتی خداوند برای دینشْ پیامبرانی را اعم از تشریعی و تبلیغی بر می گزیند؛ لذا در ادامه و پس از انقطاع وحی و ختم نبوت، جانشینانی را نیز بر گزیند. یعنی کسی از مومنین نمی تواند برای دین خدا پس از تکمیل دین و اتمام نعمت ( 3 مائده ) بیاید و تصمیم بگیرد و جانشین بیابد و به کار بگمارد، چرا که این حق خداوند است و تنها اوست که می داند که چه کسی می تواند دینش را یاری کند. چرا که اگر کسی نافرمانی خدا را در آنچه که به واسطه ی رسولشْ بدان امر کرده است، بکند، نتیجه ای جز گمراهی برایش نخواهد داشت؛ آن هم گمراهی آشکار و روشن : « وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالا مُبِینًا (36) احزاب[3] »
اما مرتبط با این بحث و اثبات این که این تنها حق ِ خداوند است که جانشین برای پیامبر خاتمش ص بعنوان ولّی مومنین پس از او بر گزیند و نه کس دیگر، می توان به آیات مرتبط با مبحث ارث اشاره کرد؛ این که میراث آسمان ها و زمین برای خداست و او به هر کس یا قوم که بخواهد ارث می دهد، از جمله این که پیامبری را وارث پیامبر دیگری قرار داده است و ... 0
نتیجه گیری مباحث گفتار نهم
نتیجه ی دو مطلب اخیر مندرج در گفتار نهم این که این خداوند است که کسانی را به سوی خود بر می گزیند، در قالب نبی و رسول یا امام ولّی؛ و دیگر این که وظیفه ی رسول فقط ابلاغ انچه است که به او وحی و فرو فرستاده شده و نه جز آن، پس باید فقط پیروی آنچه را که به حق از جانب خداوند بر حضرت محمد ص نازل شده است را بعنوان یک مومن نمود و از او توفیق انجام کارهای شایسته را که رضایتش در آن باشد را نمود. که هدایت و رستگاری در چنین پیروی ایی به فضل الهی نهفته است. آمین
[1]- ای فرستاده ی ما؛ آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده را ابلاغ کن و برسان، که اگر این کار را انجام ندهیْ رسالت او را نرسانده و ابلاغ نکرده ای. و خدا تو را از شرّ و آزار مردمان نگه خواهد داشت. که همانا خدا گروه کافران را راهنمایی نخواهد کرد.
[2]- ابلاغ آیات الهی و خواندن آن ها بر مردم..
[3]- و نمی باشد برای مرد و زن مومن، چون حکم کرد خدا و پیامبرش امری را، این که بوده باشد ایشان را اختیاری از امرشان و هر که نافرمانی کند خدا و رسولش را پس به تحقیق گمراه شده است آن هم گمراهی آشکار.
گفتار دهم: آیات کریمه مرتبط با مصداق جانشینی پیامبر اسلام ص
برابر مطالب آمده از آغاز تا کنون، به نوعی لزوم جانشینی هر حاکم و حاکمیتی بطور عام و نبی و نبوتی بطور خاص از جمله مرتبط با حضرت خاتم النبیین ص که موضوع این بحث است، روشن شد. حال قصد بر آن است تا در ادامه به موضوع دوم که همانا تبیین« شرایط » و مصداق این جانشین[1] است پرداخته شود. البته همانطور که گذشتْ این استنادات فقط بر اساس آیات قرآن کریم می باشد. چرا که نه تنها وجه مشترک همه ی مسلمانانْ بلکه کتاب فرو فرستاده شده بر پیامبر اسلام می باشد که خود ایشان توسط خداوند به نبوت برگزیده شده است و چون ایشان همانند سایر پیامبران الهی توسط خداوند به رسالت بر انگیخته شده اند؛ پس لازم می آید تا صرفن بر اساس آیات این کتابْ یعنی قرآن کریم، موضوع امامت یا بهتر بگوییم جانشین پیامبر ص که مولای مومنین باشد جهت اثبات این که در این مقوله حق کدام است؛ پی گرفته شو
پیش از استناد به آیات قرآنْ لازم می آید جهت یک نتیجه گیری اولیه گفته شود که برابر تحلیلات عقلی، کسی می تواند جانشین یک فرد صالح در یک حاکمیت یا نبوت شود، که از پیش صالح بودن او برای مردم به لحاظ گفتار و رفتار ثابت و در این راه شهره شده باشد و دست کم بزرگان به فضایل او گواهی داده باشند.
اما مرتبط با آیات قرآنی در این زمینه نخست می توان به آنچه اشاره کرد که؛ از اولوا الارحام و برتری برخی از آنان بر برخی دیگر در این کتاب سخن به میان آمده است. به عبارت دیگر این ذکر « بعض اولو الارحام» در قرآن، خود می تواند یک دلیل باشد بر این که چه کسانی می توانند جانشینان پس از پیامبر در امتداد یکدیگر در طول زمان های گوناگون تحت نام امام باشند:« وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ (74) وَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولَئِکَ مِنْکُمْ وَأُولُو الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (75)انفال با توجه به آیات72 و 73 ).» برابر این دو آیه؛ اولن روشن می شود که مومنین حقیقی و گروندگان راستینْ کسانی هستند که گرویدند و هجرت کردند و در راه خدا کوشش نمودند و کسانی که مهاجرین را منزل داده و یاری نمودند، که نتیجه ی کارشان آمرزش خداوندی و روزی خوب است. دوم این که خداوند یگانه، روشن تر بیان نموده است که کسانی که پس از آن ایمان آوردند و هجرت گزیدند و با شما کوشش نمودند؛ پس آن گروه نیز از شما هستند؛ اما بلافاصله او سخن از اولو الارحام به میان می آورد. یعنی خویشاوندان پیامبر که برخی بر برخی دیگر در کتاب خدا اولاترند. سوم که جمع بندی دو مورد پیش است این که، آن کسی که ابتدا و پیش از مشمولین آیه ی 75 انفال به خدا و رسول او ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خدا تلاش نمودهِ؛ یعنی مشمول آیه ی 74 بوده، کسی جز حضرت علی ع نبوده که حتا نخستین کس از مردان بوده که به رسالت الهی حضرت محمد ص ایمان آورده و با خوابیدن در جای او برای در امان ماندن جان پیامبر ص از دست و نیرنگ مشرکین و ... در راه خدا مجاهده و سپس همراه با پیامبر به مدینه مهاجرت نموده است و ... به عبارت دیگر علی ع کسی که می تواند از همان مصادیق اولو الارحام باشد و علی یعنی آنچه که نامی از نامهای خداوند است: «- ... وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ (255) بقره. // ... وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ (30) لقمان».
و یا آنجا که خداوند یکتا در این زمینه می فرماید: « النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِیَائِکُمْ مَعْرُوفًا کَانَ ذَلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا (6) احزاب ». در این جا سخن ابتدا از این است که پیامبر از مومنین نسبت به خودشان اولی تر است. امری که ایشان در روز غدیر، ضمن استنادْ بدان اشاره و آعاز سخن نموده اند. (خداْ مولای من و من مولای مؤمنانم و من بر آنها از خودشان اولی و سزاوارترم و...) دوم این که همسران پیامبرْ مادران مومنیند، و سوم این که اولوا الارحام در کتاب خدا برخی شان بر برخی دیگر از مومنین و مهاجرین اولی ترند. یعنی نه تنها برابر آیه ی 75 سوره انعام برخی از این خویشاوندان و اولوا الارحام بر برخی دیگر در کتاب خدا اولاترند، که برابر این آیه همین اولوا الارحام، برخیشان در کتاب خدا از مومنین و مهاجرین اولاترند. امری که برابر بخش پایانی آیه بدان اشاره شده که در قرآن نیز مسطور و آورده شده است[2] . در واقع باید از خداوند خواست که دانش آنرا عطا نماید، به نحوی که بیش از پیش حقانیت ائمه به عنوان اولیاء و جانشینان بر حق و بلافصل پیامبر بر مومنین روشن شود. ان شاءالله. آمین یا رب العالمین. و چهارم این که با این مختصر مشخص می شود که شرایط امام و به نوعی به طریق اولی ولی مومنین به عنوان جانشین پیامبر کدام است.
هم اکنون با توجه به این آیات و به ویژه آیه ی اخیر؛ وقتی به این صراحت بیان شده که پیامبر از مومنین نسبت به خودشان اولاتر است؛ و آن حضرت هم همانطور که اشاره شد، این مهم را در رخداد غدیر بیان می فرمایند؛ پرسش این که آیا او سزاوارتر به این نیست که به امر الهی جانشین خود را به مومنین برای یاری دین معرفی نماید؟ البته پیرامون این که چون دین اسلام از آنِ خداست و همان طور که برای شرایع دینشْ پیامبرانی را برگزیدهْ لذا تنها او شایسته ی آن است که امامانی را هم پس از پیامبر آخرینش برای امت اسلام قرار دهد[3]؛ مطالبی گذشت.
[1]- در این جا فقط جانشین پیامبر مکرم اسلام ص منظور نظر می باشد.
[2]- در واقع اگر نیک دقت کنیم خواهیم دید که سخن از این است که نام این اولوا الارحام که می شود گفت همان امامان دوازده گانه هستند، در قرآن کریم آمده است، و از این لحاظ است که گفته می شود پی بردن به نام ائمه در قرآن کریم نیازمند عطای دانش بیشتر آن از سوی خداوند یگانه است. که در این خصوص می توان به علی، محمد، صالح، کاظم، صادق، هادی، حسن اشاره کرد.
[3]- همانطور که برای امت موسی ع، به عنوان پیشینه ی امر و برابر آیه ی 24 سجده امامانی قرار داده بود. یعنی این موضوع مسبوق به سابقه بوده است.
(ادامه گفتار دهم
از آن طرف این که باید ببینیم دودمان و نسل چه کسی باقی مانده است، تا پی ببریم که حق با چه کسی است؟ آنچه که پیداست این که نسل پیامبر اسلام ص به عنوان همان اولو الارحام باقی مانده است، امری که می توان گفت تعیّن و تحقق همان «کوثر» است: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ . إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ (1) فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ (2) إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ (3) کوثر»، چرا که هر کس که ستمکار باشد؛ خداوند فرموده است که دنباله اش را قطع می کند. به عبارتی ستمگرْ مقطوع النسل می شود : «فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (45)انعام».
و مورد دیگر مرتبط با این بحث ، و پیرامون حقانیت و شرایط و خصوصیات جانشینی بلافصل پیامبر این که، باید دیده شود چه کسانی مشمول آیات 23-24 احزاب هستند. یعنی عهد و پیمان خود با خدا را نگه داشتند و بر آن تا پایان زندگانی باقی ماندند: « مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلا (23) لِیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِنْ شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا (24)احزاب».
و نیز در این رابطه می توان به موردی دیگر اشاره داشته باشیمِ؛ آن جا که خداوند یکتا، گروندگان، مهاجران و مجاهدان به دارایی ها و جان هاشان در راه خود راْ برخوردار از بزرگترین درجه و نیز از کامروایان می داند و نتیجه ی کارشان را هم بهشتی که در آن جاودانندْ بیان می فرماید. چرا که پاداش بزرگ همانا نزد اوست : « الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ (20)یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ (21)خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ (22)توبه ».
حال برای این که دانسته شود که چه کسی می تواند مصداق " اعظم درجة عندالله" آمده در مطلب اخیر و در واقع آمده در آیه ی 20 سوره ی توبه باشد؛ لذا پاسخ را باز باید از خود قرآن کریم دریافت. آن جا که خداوند یکتا ضمن بیان اهمیت انفاق، این امر را به طور روشن بیان می فرماید: « آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ (7) وَمَا لَکُمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِیثَاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (8) هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ (9) وَمَا لَکُمْ أَلا تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِیرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (10) حدید ».
نکاتی که از این آیات اخیر ْ ضمن نظر داشت آیات 1-6 همین سوره یعنی سوره ی حدید بر می آید این که ، اولن خداوند در آیه ی 7 حدید دستور به این می دهد که به " الله" و رسول او ایمان آورده شود، و دوم اینکه از آنچه که همه ی مومنین را در آن جانشین و وارث پیشینیان کرده، انفاق کنند. پس ایمان به خدا و رسولش در درجه ی اول امر است و پس از آن انفاق به شرح فوق میباشد. و لذا این امر یعنی انفاق می تواند هر چیزی را اعم از اموال و ارث و دارایی نقدی و یا انواع خوراکی ها و میوه ها و محصولات باغی و کشاورزی و تره بار و خشکبار در فصل های گوناگون و یا تولیداتی مثل انواع پوشاک و ... را که به هر فرد زنده ی مالک آن که تعلق داردْ در بر گیرد؛ و این یعنی تفاوت بین فریضه ی زکات و انفاق. چرا که زکات به مواردی خاص در طول یک سال آن هم با شرایط و حد نصاب های خودْ تعلق می گیرد، در حالی که انفاق برابر شرح مذکور مستند به آیه ی فوق هر آن چه را در بر می گیرد که خداوند روزی آدمی کرده و جانشین و وارث پیشینیان نموده است و محدود به زمان و مواردی خاص و حدی معین نمی باشد. که در این زمینه یعنی انفاق از آنچه خداوند روزی آدمی نموده است، می توان به این امر اشاره کرد که آن وجود مقدس، انفاق را یکی از ویژگی های پرهیزگارانی دانسته که قرآن که هیچ تردیدی در آن نیستْ برای آنان مایه ی راهنمایی و هدایت می باشد: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الم (1) ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ (2) الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (3) وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4) أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5) بقره». برداشتی که از بخش پایانی ایه ی 3 سوره ی بقره مبنی بر " وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ " می توان داشت این که، در واقع چنین پرهیزگارانی از آنچه خداوند روزیشان کرده است انفاق می کنند و بایستی انفاق بکنند. چرا که خداوند نفرموده است که این پرهیزگاران از آنچه کسب کرده و بدست آورده اند، انفاق می کنند، بلکه فرموده است: این پرهیزگاران از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند. به عبارت دیگر ما نباید فکر کنیم که می توانیم از هر راهی نامشروع که درآمد کسب کرده ایم لذا می توانیم انفاق کنیم. چرا که آنها را خداوند روزی ما نکرده است. مثلن من نمی توانم با احتکار و گرانفروشی و کم فروشی و انجام سایر محرمات همانند رشوه گرفتن، درآمد کسب کنم و سپس بخشی از آن را هم انفاق نمایم یا صدقه دهم یا به عنوان نذر بدهم، چرا که خداوند به محرمات دستور نداده است بلکه به خوب ها امر کرده و می کند : « إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ[1] یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (90)وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلا تَنْقُضُوا الأیْمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلا إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ (91) نحل با توجه به آیات 92- 103 »
از طرف دیگر باید این نکته را یادآور شد که خداوند یکتا به انسان روزی خوب داده است، و از آن جهت که اینگونه است لذا پرهیزگاران را طی معنایی که گذشت، کسانی می داند که فقط و فقط از آنچه انفاق می کنند که روزی آنان کرده است. یعنی چنین پرهیزگارانی در واقع از آنچه که حرام است و انفاق از آنچه که از محرمات به دست آورده اند، می پرهیزند پس باید از همین روزی خوب که داده استْ انفاق نماییم و نه از هر درآمدی: « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلا عَبْدًا مَمْلُوکًا لا یَقْدِرُ عَلَى شَیْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا[2] فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ (75) نحل ». چرا که انفاق به این نحو و از چنین محل های درآمدی نامشروع، نتیجه ای را برای عامل آن برابر سخن حق که سراسر حق است و بدان ایمان داریم در بر نخواهد داشت : « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الأرْضِ[3] وَلا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (267) بقره».
خلاصه این که خداوند یکتا در پایان آیه ی 7 حدید نتیجه ی این ایمان و انفاق را که همانا پاداش بزرگ برای چنین مومنین و انفاق کنندگانی هست را بیان می فرماید.
[1]- و از این سه مقوله یعنی فحشا و منکر یا آنچه که ناشناخته است و بدان دانشی نداریم و نیز یغی یا ستمگری، نهی می فرماید.
[2]- پیرامون روزی نیکو می توان به آیات 58-59 حج اشاره کرد .
[3]- پس روشن می شود که انفاق به آنچه تعلق می گیرد که ما از پاکیزه ها به دست آورده ایم که بابت آن بی هیچ ستم یا اجحافی، رنج برده و کوشش کرده ایم. و مورد دیگر که پیشتر گذشت مبنی بر این که انفاق به مواردی خاص محدود نمی شود و غیر از زکات است، بر می گردد به این بخش از آیه که خداوند می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الأرْضِ وَلا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (267) بقره با توجه به آیات 268-274. که بدیهی است که این امر هر خوراکی اعم از میوه و دیگر محصولات و ... را در بر می گیرد.
گفتار یازدهم: مرتبط با آیات الهی سوره حدید، مذکور در گفتار قبل (گفتار دهم)
بعنوان پیگیری گفتار دهم؛ اما مرتبط با آیه 8 این سوره (حدید) این که خداوند یگانه در این آیه می پرسد که: « چیست شما را که به او ( الله ) ایمان نمی آورید و نیز به رسول او که شما را به این فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید، چرا که خداوند از شما پیمان گرفته است. البته اگر کسانی هستید که مومن می باشید »؛ در این جا می توان اینگونه نتیجه گرفت که منظور از میثاقْ همان " أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى " می باشد. آن هم با ذکر چرایی گرفتن این پیمان : « وَإِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ (172) أَوْ تَقُولُوا إِنَّمَا أَشْرَکَ آبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173) وَکَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ وَلَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ (174)اعراف» / {(ترجمه) و به یاد آر هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه ی آن ها را بر گرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند آری ما به خدایی تو گواهی دهیم. ( آن هم به این دلیل ) که دیگر در روز رستاخیز نگویید که ما از این امر ناآگاه و غافل بودیم. و یا آن که بگویید که چون منحصراً پدران ما بر شرک بودند و ما هم فرزندان بعد از آنها بودیم پس پیروی آن ها را کردیم[1]. آیا پس به عمل زشت اهل باطل ما را به هلاکت خواهی رسانید.؟ و بدینگونه ما آیات خود را تفصیل می دهیم باشد که بنی آدم به این سو یعنی پروردگارشان بر مبنای این میثاق بازگردند و دست از کفر و عصیان بر دارند}.
نتیجه این که پیامبران در هر زمان تا پیامبر خاتم ص لا اقل برای هشدار دادن به همین میثاق بر انگیخته شده اند تا این که مردم دست از شرک بردارند و تنها خداوند یگانه، یعنی همان "الله" را بپرستند و تنها از او یاری بخواهند و از روز قیامت بترسند. در واقع رسالت پیامبران تا خاتم النبیین ص فراخواندن به سوی توحید و دوری از طاغوت ( 36 نحل )؛ و بیم دادن از معاد بوده است.
خداوند یکتا در آیه ی 9 (حدید) خود را به مردم معرفی و هدف از فرو فرستادن آیات روشن خویش بر بنده اش حضرت محمد را بیان نموده است، این که مردم را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون ببرد. در واقع این نشانه های روشن و آیات قرآنی که بر پیامبرش ص فرو فرستاده، مکمل آنچه است که به شرح اخیر از همه پیمان گرفته است. ( والله اعلم ) یعنی خداوند؛ مردم را به حال خود رها نکرده است، بلکه برای فعلیت آن پیمان، آیاتی روشن را بر پیامبرانش از جمله خاتم النبیین ص فرو فرستاده است. و بدیهی است که این کار خداوند از آن جهت است که او نسبت به بندگانش مهرورز مهربان است تا آن ها را از گمراهی ها و گمان ها و کژی ها و ستمگری ها و ناسپاسی ها برهاند، و با ایمان آوردن آن ها به خدا و رسولش، به سوی خود هدایت نماید. که تنها هدایت خدا، آن هدایت است و لا عیر ( 71 انعام و 120 بقره ). و باز از آن جهت که او راضی به کفر بندگانش نیست ( 7 زمر ).
در آیه ی 7 حدید گذشت که خداوند یکتا فرمود که به او ایمان آورده و انفاق نماییم. و در آیه ی 8 حدید می پرسد که چیست شما را که به "الله" و رسول او ایمان نمی آورید؛ حال در آیه ی 10 این سوره (حدید) می پرسد که چیست شما را که در راه خدا انفاق نمی کنید، چه آن که «میراث» آسمان ها و زمین برای خداست. یعنی اگر شما پس از ایمانْ انفاق نکنید، خدا نیازمند شما نیست بلکه او بی نیاز است و این ما بندگان او هستیم که نیازمند او می باشیم. در واقع این دستورات را می دهد تا ببیند کدام یک از مومنینْ پیروی امر او را می کنند و در این جا از آن چه دوست دارند، یعنی دارایی هاشان، هر چند اندک باشدْ می بخشند. بذل جان در راه خدا که بسیار هم دوستش داریم، جای خود دارد. خداوند یکتا سپس در ادامه ی این آیه (10 حدید) با همین موضوع انفاقْ مطلبی را به مومنین تفهیم و برای آنان تبیین می فرماید مبنی بر این که: « آن گرونده و مومنِ از شما که پیش از فتح مکه انفاق کرد و در راه خدا کارزار نمود؛ با کسانی که پس از آن انفاق و کارزار نمودند، یکسان نیستند؛ بلکه گروه اول که مصادیق پیش از فتح مکه استْ از نظر درجه بزرگتر می باشد ». خداوند یگانه در ادامه و در پایان این آیه می فرماید که به همه ی این مومنینْ وعده ی نیکو داده شده است چرا که او به آنچه که توسط همه و به ویژه مومنین انجام می شود و انجام می دهیمْ آگاه است. با توجه به این که مصداق بخش اول این قیاس در این آیه به صورت مفرد به کار رفته است، حال پرسش این که آیا کسی جز حضرت علی ع که اولین گرونده به خداوند یکتا پس از دعوت پیامبرش به این امر بوده است؛ می تواند و می توانسته که مشمول " أَعْظَمُ دَرَجَةً " باشد.؟ آیا باید روشن تر از این بیان بشود تا بدانیم و بپذیریم که جانشین بر حق و بلا فصل پیامبر اسلام ص برابر آیه 67 سوره ی فرخنده ی مائده کسی نمی توانسته باشد جز حضرت علی ع.؟ و .. ؟
پس برابر آیات فوق الذکر مشخص می شود که جانشین بلا فصل خاتم النبیین ص بعنوان ولی مومنین ِ پس از او کسی نمی توانسته باشد جز حضرت علی ع. آنچه که با ابلاغ وحیْ یعنی نزول آیه ی 67 مائده، توسط پیامبر در غدیر رخ داد و متحقق شد
[1]- به هر جهت هر کس براساس آیات فعلی و یا قولی خداوند، باید تحقیق را سرلوحه ی کار خود قرار دهد چرا که همه چیز اعم از دیدن آفرینش یا شنیدن سخنان خداوند، کاملن روشن است. و این فرد است که باید در روز و سرای دیگر پاسخگوی اعمال خود باشد و نه دیگران. امری که پیرامون امور روزمره هم صدق می کند که هر کس پاسخگوی اعمال خود اعم از ستم به دیگران ، تضییع حقوق، تخلف از قوانین و ... است و نتیجه ی آن را هر کس (نفس) خودش می بیند و نه دیگران.