Ø فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ. (36) نور
خداوند یکتا در این آیه کریمه بیان می فرماید که او به چه خانه هایی اجازه و رخصت می دهد تا در آنها اسم او بالا رفته و یاد شود. آری خانه هایی که در بامدادان و شامگاهان به تسبیح برای او یعنی "الله" مشغولند. و این بدان معناست که فقط باید ذکر " الله " را گفت و تنها به تسبیح او مشغول بود و نه کسی جز او. و لذا انجام این موارد توسط یک مومن است که موجب می شود که خانه اش به اذن الهی محلی شود که نام و یاد خدا در آن بلند می شود و به بالا می رود. و مورد دیگر اینکه بخش اخیر این آیه کریمه اهمیت تسبیح خدا در بامدادان و شامگاهان را می رساند. امری که خدای یکتا در جاهایی از قرآن بدان دستور داده است: «وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ (205) إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ (206) اعراف. // فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَى (130 ) طاها ».
البته باید افزود که خدای یکتا در جایی دیگر از قرآن مجید می فرماید که تنها این کلام پاکیزه است که بالا می رود و صد البته که تنها این انچام کارهای شایسته است که آن را بالا می برد و این یعنی اهمیت اعمال صالح در نزد خدای یکتا و در دین اسلام که مومنین بایسته است که بدان باور قلبی داشته باشند و خدای ناکرده بدنبال کارهای بد و ناشایست نباشند: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَئِکَ هُوَ یَبُورُ (10) فاطر ».
Ø رِجَالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالأبْصَارُ. (37) نور
در ادامه آیه قبل اینکه، خدای یکتا در این آیه کریمه می فرماید که آن خانه ها چه خانه هایی و با چه افرادی هستند؛ آری خانه هایی که مردانی در آن هستند که نه تنها کار تجارت و خرید و فروش، آنان را از ذکر خدا و بر پا داشتن نماز و پرداختن زکات باز نمی دارد؛ بلکه آنان از روزی هم که رستاخیز و سرای دیگر باشد و در آن روز دل ها و دیده ها بر می گردد و منقلب می شود هراسانند. و تمام این ها یعنی اینکه نه تنها امر تجارت و خرید و فروش به عنوان کارها و تلاش روزانه هیچ منعی در دین ندارد؛ بلکه آنچه مهم است این می باشد که یک مومن هر گز آنقدر سرگرم این امور نمی شود که هم از ذکر خدا یعنی " الله " باز بماند و هم اینکه از خواندن نماز و پرداختن زکات غافل شود. و از جنبه ی دیگر می توان به اهمیت اینکه مومنین فقط باید ذکر خدا را بگویند و فرایض نماز و زکات را به جا آورند روشن می شود. چه آنکه تنها با ذکر خداست که دل ها آرامش می یابد: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (28) رعد با توجه به آیات 26-29 »؛ چه اینکه برای نمونه با تمسک به کتاب قرآن و همین طور بر پا داشتن نماز است که فرد در زمره شایسته کارانی قرار می گیرد که خدای یکتا پاداش آنان را از بین نمی برد: «وَالَّذِینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ (170) اعراف با توجه به آیه ی 169 »؛ چه اینکه کسی مشرک نیست که از جمله صفاتش این است که در کنار ایمان به آخرت، زکات نیز می پردازد: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَیْلٌ لِلْمُشْرِکِینَ (6) الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ کَافِرُونَ (7) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ (8) فصلت. » و ...
اما مورد دیگر اینکه چنین مردانی در کنار انجام این فرایض و فروع دین به اصل معاد نیز ایمان و یقین دارند؛ یعنی از آن روز و عذاب و هول و هراس های آن می ترسند. یعنی فقط تجارت نمی کنند و فقط نماز نمی خوانند و زکات نمی دهند؛ بلکه کاملن این امور را نیز مد نظر دارند که در کار تجارت و خرید و فروش های خود هیچ وقت نباید دسیسه کنند و یا کالایی را برای گران تر فروختن نباید احتکار کنند و یا کم فروشی نکنند و جنس نا مرغوب را به جای مرغوب نفروشند و یا کالای بی کیفیت و یا با کیفیت پایین تولید نکنند و در تولیدات خود مواد نا مرغوب و مضر به کار نبرند و در معاملات خود سوگند نا بجا نخورند و ... در واقع خدای یکتا را ناظر و شاهد اعمال خود می دانند و خوب می دانند که اگر این کارهای ناشایست و ناروا را انجام دهند، بنابراین باید در سرای دیگر یعنی رستاخیز که یکی از روزهایش این است که در آن دل ها و دیده ها بر می گردد پاسخگوی این اعمال بد خود باشند؛ پس چنین مردانی می آیند و ضمن معامله و کار بازرگانی کردن؛ ذکر خدای را می گویند و نماز هم می خوانند و زکات هم می پردازند و به سرای دیگر هم ایمان و باور دارند که هر کس بار خود را بر می دارد و لذا بدنبال این است که پی می برند آری برای آرامش دل باید تنها ذکر خدای یگانه را گفت و برای مصون ماندن از هر گونه فحشا و منکری که از کارهای شیطان است باید نماز خواند و برای پاکیزه شدن مال و جلوگیری از شرک باید زکات آن را نیز پرداخت، که همانا این ها در کنار ایمان و یقین به آخرت است که هم انسان از کسانی می شود که از روز دیگر و عذاب آن می ترسد و رو به کارهای بد نمی برد و هم اینکه از کسانی می شود که توفیق این را می باید که می تواند خانه اش جزو خانه هایی شود که خدای یکتا اجازه داده که در آن ها نامش و یادش بلند کرده شود و بالا برود.
به عبارت دیگر هر کس که می خواهد که مصداق آیه 36 مذکور باشد باید که به عنوان یک مومن بدانچه که در آیه 37 آمده است باور داشته و پایبند باشد؛ چه آنکه همانطور که برای برخورداری از نور الهی برای هدایت یافتن نیاز به این بود که از آیات روشن الهی پیروی شود؛ به همین طریق نیر برای اینکه کسانی از مردم و یا مومنین بتوانند که از آنانی باشند که خدا اجازه داده و یا می دهد که یاد و نام او در آن خانه ها بلند بشود و بالا برود لازمه اش این است که به آیات روشن او دست کم مرتبط با آیات این سوره یعنی نور تا این جا گوش فرا داده و فرمان برده شود و گرنه خدای ناکرده بی اعتنایی به تمام آیات خدا از جمله آیات این سوره روشنی بخش و یا اعراض از آنها و یا خود را به نشنیدن زدن ها؛ نتیجه اش چیزی نیست جز اینکه نه تنها چنین کسی یا کسانی از نور الهی برای هدایت برخوردار نمی شوند بلکه خانه هایشان نیز مجال و اجازه این را از سوی خدای یگانه نمی یابند که محلی برای بلند شدن یاد و نام خدای یکتا باشد. (والله اعلم) به عبارت دقیق تر و روشن تر اینکه تنها پیروی آیات خداست که هدایت و رستگاری را برای همه از جمله مومنین در پی دارد و نه جز آن.
باری؛ امید اینکه خدای یکتا خانه هر یک از مومنین به خود یعنی گروندگان به"الله"، و کافرین به طاغوت را از آن خانه هایی قرار دهد که در آن یاد و نام او یعنی همان "الله" بلند می شود و تنها به تسبیح او در بامدادان و شامگاهان سرگرم و مشغول می باشند. آمین یا رب العالمین. که همانا رستگاری در این یاد و نام است : قولوا لا اله الا الله تفلحوا. و بزرگی برای این نام است که بایسته یاد کردن است : الله اکبر . که این نام و یاد آن می رساند که خدایی جز او نیست : لا اله الا الله. و ...
Ø لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ. (38) نور
خداوند یکتا در این آیه کریمه علت این امر را بیان می فرماید که چرا تاکید بر اینکه ذکر او گفته و نماز خوانده و زکات داده شود و از سرای دیگر در عین انجام اموری همچون تجارت و بیع ترسیده شود؛ آری از آن جهت که خدای یکتا، عاملین به چنین کارهایی را بهتر از آنچه که می کردند پاداش دهد و از فضلش بر آنان بیفزاید. و خداوند به هر کس که بخواهد روزی بی حساب می دهد.
نتیجه این آیه کریمه اینکه مومنین باید بدانند که آنچه که باعث روزی بی حساب خداوندی و افزایش پاداش برای آنان از سوی خدای یکتا می شود انجام اعمال نیک و مراعات موارد مرتبط هنگام تجارت و خرید و فروش، با ایمان به اصول و انجام فروع دین است و ... بر اساس آیات قرآن. و دیگر اینکه آنچه که از این سه آیه اخیر بر می آید اینکه اولن سخن بر سر خانه های افراد است و اینکه باید در این خانه ها ذکر خدا گفته شود و نام او برده شود و نه نامی جز او و اینکه در این خانه ها همانطور که اشتغالات روزمره هست باید در عین حال، فرایض نماز و زکات نیز به جا آورده شود و اصل معاد نیز مد نظر و ممتد باشد. یعنی این فرایض و اصل هیچ وقت نباید تعطیل و یا تضییع یا فراموش شود. تا فرد عامل بدان نتایج دنیایی و آخرتی آن را که در این آیات بدان اشاره شده است از سوی خدای یکتا به فضل و رحمتش ببیند. دوم اینکه بامدادان و شامگاهان یعنی اوقاتی را که فرد مومن بیشتر در آنجا یعنی خانه است و لذا وقت زیادتری برای عبادت خداوند دارد؛ لذا به یاد و نام خدای یکتا و تسبیح او بپردازد چه آنکه طول روز برای کارهای روزمره است و جستن از فضل خدا و کار و کسب روزانه اعم از علمی و اقتصادی و ... سوم اینکه این تجارت و داد و ستدها و کارهای روزانه، مومنین و صاحبان خانه ها را از ذکر خدا و تسبیح او و بردن نامش یعنی " الله " و نیز بر پاداشتن نماز و دادن زکات و یاد قیامت باز نمی دارد. و این بدان معنی است که تنها این سه مورد است که باعث می شود تا انسان بتواند تسبیح خدا را در بامدادان و شامگاهان بگوید و نه ذکری غیر از " الله ". و دیگر اینکه با نماز و زکات و یاد رستاخیز است که در ادامه ی ذکر خدا می شود به این مهم رسید تا خداوند اجازه دهد در خانه های مورد نظر نام او بلند و ذکر او گفته شود. در واقع باید تنها به تسبیح او یعنی " الله " در آن خانه ها در بامدادان و شامگاهان مشغول بود زیرا که روز برای کارهای روزمره در کنار البته نمازهای روزانه است. و چهارم اینکه رجال در این جا یعنی آیه سی و هفت می تواند که شامل مرد و زن هر دو باشد، چه آنکه اگر منظور از این واژه تنها مردان باشد و نه زنان و مردان مومن با یکدیگر، پس می شود گفت که به نوعی این ذکر الله و تسبیحش و نماز و زکات و یاد قیامت بودن از زنان ساقط است در حالی که مومن یعنی کسی که به این اصول و فرایض دین باور داشته و پایبنند باشد (والله اعلم). و پنجم مرتبط با اینکه او به آن کسان از زنان و مردان مومن بابت اینکه تجارت و داد و ستد؛ آنها را از ذکر خدا، نماز و زکات باز نداشت، جزای بهتر از آنچه که می کردند و نیز روزی بی حساب می دهد؛ می شود گفت این بدان معنی است که تنها با این امور و پس از تمام اینها ترسیدن از روز قیامت، که انسان در آن باید پاسخگوی اعمالش و دیدن نتیجه آنها باشد، است که مومن می تواند هم ذکر خدا را بامداد و شامگاه بگوید و هم اینکه از فضل خداوند و روزی بی حساب او بهره مند گردد و نه پرداختن مکرر به امور استحبابی. زیرا همانطور که در این آیات دیده می شود، خداوند یکتا در خانه هایی با آن اوصاف است که این اذن و اجازه را می دهد تا یاد و نامش در آن بلند شود و از سوی دیگر پاداش بهتر در رابطه با عملکردهایشان بگیرند و مشمول فضل و روزی بی شمار خداوندی شوند:« مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَى الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئَاتِ إِلا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ(84) قصص» / «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزَى إِلا مِثْلَهَا وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ (160) انعام » [1]؛ در واقع باید از مستحبات کاست و تنها پیروی آیات خدا را کرد که همانا رسولان خدا نیز اینگونه بوده اند و به عنوان بیم دهنده آشکار، تنها پیروی آنچه را که به آنان وحی می شده است را می کرده اند و نه جز آن را و نیز اینکه هیچ ادعایی نداشته اند که می دانند که با مردم در سرای دیگر چه خواهد شد و این بدان معناست که کسی حق ندارد که به رسولان الهی این نسبت را بدهد که آنان از اینکه خدای یگانه با ایشان و نیز مردم از مومنین و یا غیر آن چه خواهد شد آگاهند که همانا این مهم را خدای یکتا بر آن صحه گذاشته و بیان فرموده است : «قُلْ مَا کُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَلا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا یُوحَى إِلَیَّ وَمَا أَنَا إِلا نَذِیرٌ مُبِینٌ (9) احقاف» . و اینکه مومنین لازم است که آنچه را انجام دهند که خدای یکتا بدان دستور داده و از آنچه دوری نمایند که خدای یکتا از آنها نهی نموده است (آیه 90 نحل)؛ اگر در پی این هستند که خانه هایشان آن اجازه را بیابد و از سوی دیگر از فضل و رحمت بیش از پیش الهی برخوردار شوند و پاداش نیکو ببینند. پس باید فقط و فقط کتاب قرآن کریم و آیات آن سرلوحه زندگی مومنین برای کمال و رستگاری و ورود به بهشت و دانستن چند و چون بهره مندی از پاداش خداوند بابت اعمال قرار گیرد و نه کتابی و یا کلامی جز آن . و ششم اینکه انجام فرایض نماز و زکات هر گز در دین تعطیل بردار نیست و اینکه هیچ زمان نباید از یاد آخرت و روزهای آن در هر زمان و مکان و مرتبط با هر مسئولیتی نیز غافل شد. و هفتم اینکه با خواندن کتاب قرآن و خواندن نماز و نیز انفاق کردن در نهان و آشکار از آنچه که خدای یکتا روزی مان کرده است می توان به تجارتی سودآور که هیچگاه در آن زیانی نیست به فضل الهی رسید: «إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ (29) لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ (30) فاطر »؛ و هشتم برای دانستن اینکه چه تجارتی است که مومنین را از عذاب دردناک رهایی می بخشد باید باز به عنوان یک مومن به کلام مقدس الهی تمسک جست: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ (10) تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (11) یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَیُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (12) وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (13) صف» و نهم اینکه خدای یکتا می پرسد که آیا جزای نیکوکاری جز نیکی است: «هَلْ جَزَاءُ الإحْسَانِ إِلا الإحْسَانُ (60) رحمن با توجه به تمام آیات آن »؟ و ...
Ø وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ. (39) نور
خداوند یکتا در آیه قبل نتیجه کار کسانی را که مشمول آیه 37 با توجه به آیه 36 این سوره یعنی نور بودند را بیان فرموده مبنی بر اینکه چنین کسانی از نیکوکاران به شمار آمده و می آیند. در واقع خدای یکتا تصریح فرموده است که ذکر الله را گفتن و نماز را بر پا داشتن و زکات را دادن و از روز دیگر ترسیدن در عین اشتغال داشتن و در جامعه و با جمع بودن به لحاظ داد و ستد کردن و اینها؛ همه و همه از مصادیق و نمودهای نیکوکاری است که خدای یکتا بابت همه ی اینهاست که پاداش بهتر به عاملین آنها می دهد و از فضلش بر آنها می افزاید و روزی بی شمارشان می دهد. امری که او در سوره ی لقمان نیز بدان اشاره فرموده است که محسنین و نیکوکاران چه کسانی و با چه ویژگی هایی هستند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الم (1)تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ (2)هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِینَ (3)الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ بِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ (4)أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5) لقمان» .
اما خدای یکتا در این آیه کریمه یعنی آیه 39 نتیجه کار کفار و کسانی را که آن کارهای نیکو را انجام نمی دهند را بیان می فرماید مبنی بر اینکه کارهای آنان همانند یک سراب می ماند به نحوی که یک فرد تشنه آن را آب می پندارد و به سوی آن شتابان می رود اما وقتی به آنجا می رسد آبی نمی یابد و در نهایت اینکه چنین کسی از کافرین تنها خدا را ناظر بر اعمال خود می یابند؛ خدایی که یکتاست و حسابرس اعمال همه و لذا خیلی زود به حساب هر کس از آنان بر اساس زود حسابرسی اش خواهد رسید. نتیجه اینکه نباید نسبت به موارد آمده در آیه 37 یعنی همان فرایض دین و اصل دین که ذکر خدا و نماز و زکات و معاد باشد حالت غفلت داشت بلکه باید عامل بدانها بود تا در زمره نیکوکاران به لطف الهی قرار گرفت. ان شاءالله.
Ø أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ.(40) نور
و در ادامه آیه قبل؛ خدای یکتا می فرماید که باز نتیجه کارهای کفار و ناسپاسان همانند این است که گوئیا در تاریکی هایی از دریای عمیق هستند که خروشان است و موجی بالای موجی آن دریا را بپوشاند و بالای آن ابری آید که تاریکی ها بر فراز یکدیگر قرار گیرند و هنگامی که چنین کافری دستش را بیرون می آورد چیزی را نمی تواند ببیند. چرا که وقتی خدای یکتا برای کسی نوری قرار ندهد؛ نتیجه این می شود که برایش نوری نخواهد بود تا بدان وسیله راه یابد و از تاریکی های نادانی و گمراهی بیرون رود. نتیجه اینکه انسان در پرتو نور است که راهنمایی می شود و چیزها را می شناسد و ... اینکه این خدای یکتاست که نور را برای راهنمایی شدن جن و انس قرار می دهد چرا که همانطور که در آیه 35 گذشت و باور ما مومنین نیز می باشد این تنها خداست که نور آسمان ها و زمین است و مورد دیگر اینکه برای برخورداری از این نور نباید از ناسپاسان و کفار بود. پس باید از خدا بخواهیم که باز ما را در زمره کسانی قرار دهد که به واسطه نور او راهنمایی می شوند که همانا مصداق نور او که برای همه مردم است و بدان وسیله می توان راه راست را یافت و بدان سو راهنمایی شد؛ تنها و تنها قرآن کریم است که بر حضرت محمد ص فرو فرستاده شده است (آیات 52- 53 شورا ) که همچنین مصدق کتب پیشین است و تفصیل برای تمام امور و رحمتی برای گروه مومنین: «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لأولِی الألْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (111)یوسف »؛ و نه کتاب و یا کلامی جز آن.
[1] - هر کس که عمل نیک آرد پاداش بهتر از آن یابد و کسی که عمل بد کند جز به همان اعمال بدی که بوده و انجام داده مجازات نشود. / هر کس کار نیکو کند او را ده برابر آن پاداش خواهد بود و کسی که کار بدی آرد پس کیفر آن همانند آن عمل بدش خواهد بود و بر آنها ستمی نخواهد شد.
پس روشن می شود که خدای یکتا بابت کارهای شایسته و خوب است که هر کسی انجام دهد چند برابر آن را به عامل به آن کار خوب پاداش می دهد؛ اما در نزد خدای یکتا کیفر و عقوبت کار بد تنها همانند همان کار بد است و نه بیشتر. یعنی اگر از سر عمد یا سهو، کسی به کسی دیگر آسیبی بدنی و یا جانی رساند، کیفر و مجازات آن عین همان خواهد بود که خدا بدان حکم کرده است. و بدیهی است که آنچه که خدای یکتا بابت کارهای بد افراد اعم از مومن و غیر مومن، کیفر می دهد؛ چه در دنیا باشد و چه آخرت جای خود را دارد که تنها خود او از آنها آگاه است. پس باید بدنبال کارهای خوب بود که این کارهای خوب و پاداش های مضاعف آن از سوی خداوند یکتاست که باعث می شود تا افراد زودتر پله های پیشرفت و کمال معنوی و بلکه علمی را طی نمایند و ...
Ø أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ. (41) نور
مخاطب خاص این آیه پیامبر مکرم اسلام است که خدای یکتا از وی پرسیده است آیا ندیدی که هر که در آسمان ها و زمین است و نیز مرغان که در هوا پر می گشایند همه به تسبیح الله مشغولند و همه آنها نماز و تسبیحشان را در این رابطه می دانند و خدا به آنچه می کنند داناست؟
نتیجه این مخاطب قرار گرفتن نخست اینکه شاید این امر به معراج پیامبر مکرم اسلام ص بر گردد که در این سیر همه این موارد را دیده باشد (والله اعلم). اما آنچه از این آیه کریمه بر می آید اینکه همه چیز از آفریده ها از مجرد و محسوس و جاندار و بی جان تسبیح خدای یکتا می گویند و نماز می خوانند و به طور کامل هم بر این دو مقوله واقفند. پس برآیند این بحث ضمن نظرداشت این نکته که همه چیز به تسبیح خدای یکتا مشغول است؛ اینکه همه این آفریده ها "نماز" نیز می خوانند فلذا می شود پی برد که امر نماز فقط مخصوص انسان و تنها بر او فرض نیست و بنابراین لازم است که این آفریده خدا یعنی جانشین او در زمین نیز این مقوله و فریضه را بداند و آنرا خوب به جا آورد و این خود دلیلی است بر اینکه نه تنها مومنین نمی توانند نماز را تضییع نمایند یا در خواندنش کوتاهی نمایند بلکه کسی هم نمی تواند که آن را تعطیل نماید. و دیگر اینکه پی برده می شود که چرا خدای یکتا این همه بر فرع نماز و این فریضه بر مومنین تاکید می فرماید، آری از آن جهت که نماز فراگیر همه آفریده های خدا در هر زمان و مکانی است، چون گویای جنبه ی عملی تسلیم و ایمان به خداست در امر اصول دین و اذکار الهی و ...: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِی الأرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ (18) حج ».
Ø وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ.(42) نور
هم اکنون شاید این سوال پیش بیاید که چرا و چگونه است که همه چیز در آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است و حتا پرندگان هوا تسبیح او یعنی «الله» را می گویند و نماز خود را در این زمینه خوب می دانند؟ روشن است پاسخ را باید در این آیه جست و گفت این تسبیح و نماز از این جهت است که پادشاهی آسمان ها و زمین برای خدای یکتا یعنی همان "الله " است و در واقع خدایی جز او در آسمان ها و زمین نیست: «وَهُوَ اللَّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَفِی الأرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَجَهْرَکُمْ وَیَعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ (3) انعام »، خدایی که بازگشت همه به سوی اوست و بنابراین آدمی نیز به عنوان جانشین خدا در زمین هم باید به تسبیح برای او بپردازد و هم نماز را به پا دارد و هم اینکه بداند که اگر مومن باشد یا کافر و مشرک ، به هر جهت بازگشتش همانند سایر موجودات به سوی خدای یگانه است و البته که در آن سرا نتیجه اعمالش را خواهد دید. اگر از کنندگان کارهای بد باشد جزایی همانند آن خواهد دید، اما اگر از مومنین و کنندگان کارهای شایسته باشد نتیجه خوب می بیند؛ خواه زن باشد یا مرد: «مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلا یُجْزَى إِلا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ (40) غافر »؛ به هر جهت باید دانست که خدای یکتا در امان ماندن از هراس سرای دیگر را در آوردن نیکوکاری ها می داند و نه انجام کارهای بد: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (89 )وَمَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (90 ) نمل. ».
Ø أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ جِبَالٍ فِیهَا مِنْ بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ وَیَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالأبْصَارِ. (43) نور
اینکه خداوند یگانه در این آیه کریمه پس از اثبات اینکه همه چیز به تسبیح او مشغولند چرا که پادشاهی آنها از آن اوست و بازگشت شان نیز به سوی او؛ ثابت می کند که یگانه است و لذا با آوردن آیه ای پیرامون آنچه که محسوس است باز این امر را اثبات می نماید. یعنی بیرون آوردن باران یا تگرگ از ابرهای انباشته و ضرر رساندن به برخی افراد و بازداشتن افرادی دیگر از این ضرر که به نوعی از این دو گانگی امر می شود پی به یگانگی خدا برد که یگانه ای هست و باید باشد که چنین اراده کند تا مردم عبرت گیرند و با تفکر و تعقل پی به وجود مقدس او که یگانه است ببرند. چرا که همه اینها می رساند که قول خداوند یعنی کلامش با فعل او یعنی آفرینش اش یکی است. به عبارت دقیق تر یک همخوانی و سازگاری میان آیات فعلی خدا یعنی همان آفرینش او و آیات قولی یا گفتاری او که همه در قرآن کریم است وجود دارد که باید همه را از فضل و رحمت الهی دانست از آنها درس گرفت و بر ایمان خود افزود و از نیکوکاران بود که همانا همه این آیات برای هدایت یافتن است تا اینکه انسان به همراه جن خدای یگانه را بپرستد. چرا که این دو گروه برای همین هدف آفریده شده اند: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ (56) ذاریات ».
البته باید دانست که تفاوت آیات فعلی و قولی خدای یکتا یکی در این است که آیات فعلی او بر آیات قولی اش تقدم دارد چرا که او آیاتش را بر برگزیدگانش از انسان که پذیرفت تا بار قرآن را بر دارد وحی و نازل کرده و ... دوم اینکه در آیات قولی خدای یکتا بر خلاف آیات فعلی اش تغییر و دگرگونی نیست یعنی کتب الهی از جمله قرآن کریم را هرگز دگرگونی و نیستی در بر نمی گیرد در حالی که همه چیز از آفریده ها یا همان آیات فعلی خدا را همانگونه که می بینیم فرسایش و مرگ و نابودی در بر می گیرد تا آن زمان که به سوی او بازگردند و ...
Ø یُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لأولِی الأبْصَارِ. (44 نور)
و اینکه خدای یگانه علاوه بر این ها گرداننده شب و روز نیز هست که همانا این مهم برای صاحبان دیده ها مایه پند و عبرت است. چرا که او در واقع آفریننده شب و روز نیز هست پس باید در آن و اختلاف آن اندیشه نیز نمود و خردمندی و پرهیزگاری پیشه کرد: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (164) بقره. » / «إِنَّ فِی اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ (6) یونس»[1]. و افزون بر این امر اینکه باید دانست که در حقیقت؛ اختلاف شب و روز برای خدای زنده کننده و میراننده و آمدن و رفتن مکرر آن تا آن زمان که او بخواهد به دست پر توان او و مسخر او است (12 نحل) و از این جهت می باشد که باید در این آیات خرد ورزید: « وَهُوَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ وَلَهُ اخْتِلافُ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلا تَعْقِلُونَ (80) مومنون ».
اگر دقیق شویم خواهیم دید که وقتی خدای یکتا می فرماید که در این گرداندن شب و روز و یا آنگونه که در جایی دیگر می فرماید وارد کردن آنها بر یکدیگر یک عبرتی برای صاحبان دیده ها و ... است: «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (6 حدید) / تولِجُ الَّیلَ فی النَّهارِ وتولِجُ النَّهارَ فىالَّیلِ وتُخرِجُ الحَی مِنَ المَیِّتِ وتُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَی وتَرزُقُ مَن تَشاءُ بِغَیرِ حِساب (27آل عمران) »؛ این بدان معناست که هر فرد انسانی که به رشد رسیده است لازم است که با دیدن این امور بر روی آنها اندیشه نماید و خرد بورزد و به واسطه ی زوج بودنشان همچون شب و روز پی به یگانگی خدا ببرد چرا که شب و روز نه تنها دو تاست که به لحاظ تاثیر گذاری هم یکسان نیستند. چرا که روز، همراه با نور است و ما در آن موجوداتِ متنوع و کثیر برخوردار از زوجیت را می بینیم؛ نر و ماده/ جان دار و بی جان/ خشکی و تری/ زمین و آسمان/ کشش و رانش / و ... لذا همه این بدیهیات یعنی اینکه این زوجیت ها به یک یگانگی ختم می شود. امور زوج گونه ای که همه آفریده خداست، حتی امور معنوی همچون علم و جهل / کفر و ایمان: «سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الأزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الأرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لا یَعْلَمُونَ (36) یاسین »، و ... لذا باید از این زوجیت ها به سوی خدای یگانه گریخت: «وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ (49) فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ (50)ذاریات ». اما شب؛ هر چند مایه آرامش است اما هر چه تاریکی بیشتر باشد و انسان تنها تر؛ به همان نسبت نیز بیشتر می ترسد و بالاتر از این ها اینکه در تاریکی شب چیزی دیده نمی شود تا انسان بخواهد دانشی از راه مشاهده پیرامون چیزی به دست آورد (البته کسب علم بوسیله شنیدن در روشنایی و تاریکی جای خود دارد)و ... لذا چون همه این موارد را ما حتا با گردش شب و روز می بینیم باید که از آن پند گیریم. پی به یگانگی خدا ببریم و در جهت پرستش اش بکوشیم که خدایی جز او نیست و از گواهان و مومنین به این امر هستیم . الحمدلله رب العالمین. باری؛ خدای یکتا پیرامون شب و روز ضمن سوگند یاد کردن از آنها طی آیاتی در سوره هایی همچون شمس و لیل و ضحی نیز سخن به میان آورده است.
Ø وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. (45) نور
خدای یکتا در این آیه کریمه می فرماید که این او یعنی "الله" است که هر جنبنده ای را از آب آفریده است. اینکه برخی از آنها بر شکم خود راه می روند و برخی از آنان بر دو پای خود و بعضی از آنها هم هستند که بر چهار پا راه می روند. که خدای یکتا آنچه را بخواهد می آفریند. و همانا او بر هر چیزی تواناست.
نتیجه اینکه خدای یکتا نه تنها از این جهت که هر جنبنده ای را آفریده بلکه از آن جهت که همه چیز را که در آسمانها و زمین و میان آنهاست و نیز انسان را برابر شرایطی آفریده پس بهترین آفرینندگان است: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِینٍ (12) ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ (13) ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ (14) مومنون با توجه به آیات 15-17». و دوم اینکه روشن می شود که خدای یکتا هر جنبده ای را از آب آفریده است. جنبندگانی که گوناگونند و برخی مثل خزندگان و آبزیان بر شکم می روند و برخی مثل پرندگان و انسان البته این یکی پس از طی یک سیری بر روی دو پا می روند و برخی هم مثل درندگان و چار پایان بر روی چهار پا می روند. جنبدگانی که محسوسند و ما می بینیم . یعنی سخن از غیر محسوس یا غیر بدیهی نیست. بلکه سخن از آنچه است که می بینیم. پس باید با این دیدن امور که همه زوج گونه و دارای انواع گوناگون هستند و اینکه از هر زوج و نوعی هم تنها همان نوع پدید می آید؛ مثلن از اجتماع دو گنجشک نر و ماده یک گنجشک نر یا ماده پا به جهان می گذارد و ... پی به این امر ببریم که باز یک وجود مقدس یگانه ای هست که این امور زوج گونه را اینگونه منظم آفریده و به سوی خود باز می گرداند تا یگانگی اش را اثبات نماید. پس روشن می شود که از مجامعت یک زوج مذکر و مونث از جنبندگان و به واسطه همین آب دارای توانایی زاده شدن معلولی از همان نوع است که یک معلول از همان نوع و در قالب نر یا ماده زاییده می شود و این یعنی همان ثبوت انواع. آنچه که البته لازم به ذکر است اینکه طی این اسباب و علل برای ایجاد معلولی هم سنخ با علل موجده آنهم به واسطه جفت گیری و سپس همان آب مورد نظر که هر جنبنده ای از آن آفریده می شود؛ روشن است که امر ازدواج در نوع انسان بایستی به طریق مشروع خود باشد و نه آنچه که در دیگر جنبندگان مرسوم است. یعنی به دور از هر گونه فحشای زنا؛ چه اینکه همین امر فصل انسان و دیگر جنبندگان است؛ البته با یادآوری این نکته که آبی که نسل انسان از آن قرار داده شده بد بو و خوار و کم مقدار و در عین حال جهنده است ...ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ (8)سجده. // امری که خدای یکتا از بنی آدم می پرسد : « ... أَلَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ (20) فَجَعَلْنَاهُ فِی قَرَارٍ مَکِینٍ (21) إِلَى قَدَرٍ مَعْلُومٍ (22) فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ (23) وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ (24) مرسلات./ و نیز بدو یادآور می شود که نگاه کند که از آب جهنده آفریده شده است تا بدین امر آگاه شود که خدای یکتا آفریننده اوست، پس؛ از شرک به او و ... بپرهیزد و تنها او را بپرستد و بداند که بازگشتش به سوی او و حساب و کتابش با اوست: « فَلْیَنْظُرِ الإنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ (5)خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ (6)یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ (7)إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ (8) ظارق»؛ و سوم اینکه به این امور همانطور که گذشت تنها در وجود یافتن روز است که می شود پی برد و نه جز آن. و چهارم اینکه از این امور زوج گونه باید که به یگانه وجود مقدس رسید. و پنجم اینکه به خوبی پی برده می شود که واقعن بین آیات فعلی و قولی خدای یکتا سازگاری هست آنگونه که در این آیه کریمه آنچه را که از انواع گوناگون جنبندگان آفریده ، دست کم برخی از آنها را در زندگی روزمره می بینیم. تنها باید به آن ایمان آورد که او نه تنها جنبدگان که هر چه را بخواهد می آفریند؛ چه آنکه او هر روزی در کاری است: «یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ (29) رحمن ».
[1] - و همینطور است در این رابطه آیات 190 آل عمران با توجه به آیات 189- 198 و نیز آیه ی 5 سوره ی جاثیه. که همانطور که از متن این آیات بر می آید خدای یکتا با بیان فرو فرستادن آب از آسمان و زنده کردن زمین مرده با آن با انواع روییدنی ها، می خواهد تا برای خردمندان اثبات نماید که در تمام این تغییرات و اختلاف ها از پدیده ها که می بینیم؛ همه و همه بیانگر این موضوع است که رستاخیز که تنها دانش آن نزد او است روزی بر پا خواهد شد. پس باید ضمن خردورزی در این آیات از این مهم درس گیرند و هر کس از مردم از انکار و یا اعراض از این روز با توجه به آین آیات فعلی و قولی خداوند بپرهیزد.
Ø لَقَدْ أَنْزَلْنَا آیَاتٍ مُبَیِّنَاتٍ وَاللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ. (46) نور
با نظر داشت آیه یک همین سوره (نور)؛ این ها همه از آیات روشن خداوندی است که آن ها را فرو فرستاده است. حال کسی که گوش فرا دهد و با دیدن آفریده های خداوندی و شنیدن گفتار او و خرد ورزیدن در آنها پی به خدای یگانه ببرد و به او ایمان آورد لذا او هم وی را به راه راست هدایت می کند. پس روشن می شود که هدایت به سمت راه راست در این جا در گرو ایمان آوردن به آیات روشن الهی مسطور در قرآن کریم می باشد.
در آیاتی از قرآن کریم سخن از راه راست به میان آمده است؛ مثلن آنجا که در قرائت نماز که منظور حمد باشد می خوانیم که " اهدنا الصراط المستقیم " ؛ حال اینکه این راه راست کدام است را باز باید در کلام الهی جستجو نمود، که البته یکی از معانی آن همین ایمان آوردن به آیات روشن الهی است که باعث می شود تا خدا هر آنکه را بخواهد به راه راست هدایت نماید. اما معنای دیگر آن این است که منظور از راه راست همان راه خدای یکتا می باشد (52-53 شورا).
و یا اینکه راه راست یعنی پرستش خدای یگانه برابر عهدی که با او بسته شده است و نه پرستش شیطان که دشمن آشکار آدمی است: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (60) وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ (61) وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلا کَثِیرًا أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ (62) هَذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ (63) اصْلَوْهَا الْیَوْمَ بِمَا کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ (64) یاسین » و ... باری ؛ نباید از کسانی بود که خدا را بر حرفی عبادت می کنند که آن هم تبعات خود را دارد : « وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَةَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ (11) یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا یَضُرُّهُ وَمَا لا یَنْفَعُهُ ذَلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (12) یَدْعُو لَمَنْ ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِنْ نَفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِیرُ (13) إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ (14)حج » .
Ø وَیَقُولُونَ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالرَّسُولِ وَأَطَعْنَا ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُولَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ. (47) نور
خدای یکتا در این آیه می فرماید که منافقین همانند مومنین می گویند که به خدا و رسول ایمان آوردیم و فرمان بر شدیم؛ اما سپس برخی از آنان یعنی گروه منافقان پس از این آیات روشن باز از حق روی بر می گردانند. و بنابراین کسانی که پس از این آیات روشن به خدا و رسول او ایمان نیاورند و فرمان بر آنان نباشند لذا این گروه از مومنین نیستند.
نتیجه اینکه با توجه به بخش اخیر این آیه کریمه، معنایی از مومن روشن می شود و آن اینکه با فرو فرستاده شدن آیات خدا و خواندن آنها توسط پیامبر ص برای مردم؛ لازم است که همه به حقیقت و درستی به این آیات که همه در قرآن آمده است گوش فرا دهند و فرمان بر خدا و رسولش باشند. زیرا که خدای یکتا آیات روشن اش را از طریق پیامبرانش تا پیامبر خاتم ص برای مردم فرستاده است، پس باید در طول فرمان خدا را بردن ؛ فرمان رسول ص او را نیز برد و نه تنها به آیات خدا ایمان آورد و عمل کرد بلکه باید در جهت ترویج و تبلیغ این آیات کوشش نمود تا به یاری خدا مردم همه وارد دین شوند. آمین یا رب العالمین.
Ø وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ. (48) نور
این آیه کریمه می رساند که چنین کسانی که به راستی از مومنین نیستند و برای تظاهر و از روی نفاق می گویند که به خدا و رسولش ایمان آوردند و فرمان بر آنان شدند؛ نه تنها از مومنین نیستند بلکه هنگامی که به سوی خدا و فرستاده اش ص خوانده می شوند تا بین آنها حکم شود؛ آن گاه عده ای از آنان از حکم حق اعراض می کنند.
البته باید دانست که پیامبر مکرم اسلام ص نیز مکلف به این شده است که برای نمونه بین اهل کتاب در صورت مراجعه به وی به حق و بر اساس قرآن میانشان حکم کند؛ همانگونه که اهل کتاب خود نیز مکلف به حکم کردن بر اساس تورات و انجیل فرو فرستاده شده بر حضرت موسی ع و حضرت عیسی ع می باشند که همانا اگر کسی از حکم خدا که نیکوتر از آن حکمی برای اهل یقین نیست و همه در قرآن کریم آمده است؛ دوری و یا پیروی خواهش نفس را نماید و یا بدان عمل نکند از ستمکاران خواهد بود: «وَأَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ (49)أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (50) مائده با توجه به آیات 41-48 ». از سوی دیگر اینکه خدای یکتا ضمن مخاطب قرار دادن مومنین مبنی بر اینکه فرمان خدا و رسول و والیان امر از میان خودشان را ببرند؛ بر این امر تاکید می فرماید که آنان اگر اختلافی میانشان ایجاد شد بر اساس کلام مقدسش عمل نمایند و در واقع امر را به خدا و رسولش رد کنند. امری که مصداق آن را می توان در پیمان حکمیت میان سپاه عراق و سپاه شام به ترتیب به فرماندهی حضرت علی ع بعنوان خلیفه مسلمین و معاویه منصوب خلفای دوم و سوم یافت. آنجا که در واقع برای نوشتن این پیمان نامه برابر این آیه کریمه عمل می شود؛ اما حکمین یعنی ابوموسی اشعری و عمرو عاص برابر متن پیمان نامه مذکور و در واقع این آیه کریمه عمل نمی نمایند و به کاری دیگر جز آنچه بدان مامور بوده اند؛ یعنی خلع آن دو به توافق می رسند. امری که در روز اعلام رای حکمیت؛ تغییر می یابد و تنها ابوموسی بدان عمل می نماید و عمرو عاص با فریفتن ساده لوحی همچون وی در اعلامش معاویه را خلیفه مسلمین می نامد و ... امری که جنگ نهروان را و از سوی دیگر شهادت حضرت علی ع و ... را بدنبال خود داشت. آری اگر برابر این آیه کریمه و به عبارتی آن پیمان نامه که بر گرفته از این آیه کریمه بود عمل می شد آن همه اتفاقات پس از اعلام رای حکمیت به شرح فوق در جامعه اسلامی پدیدار نمی گشت. مواردی همچون صلح امام حسن ع شهادت امام حسین ع در صحرای کربلا و ...: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الأمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلا (59) نساء با توجه به آیات 60-63 »؛ البته باید دانست که خدای یکتا به مومنین دستور داده که با فرمان بردن از او و فرستاده اش از هر گونه نزاع بپرهیزند چرا که چنین امری تبعات خود را برایشان در پی خواهد داشت: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (45) وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ (46) انفال با توجه به آیات 47-53 ».
Ø وَإِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ. (49) نور
خدای یگانه در این آیه می فرماید که اگر حق با این گروه ( آمده در آیه 48 نور) بود هر لحظه با کمال انقیاد و اذعان به سوی خدای یکتا می آمدند.
Ø أَفِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ یَخَافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. (50) نور
خداوند یکتا می فرماید حال که آنان حق را فرمان نمی برند و بدان هم اذعان ندارند و عمل نمی کنند گویای این امر است که یا مرضی در دل هایشان است و یا اینکه در شک و تردیدند و یا اینکه می ترسند که خدا یا رسولش بر آنان به واسطه اذعان به حق ستمی روا دارند در حالی که چنین نیست و این گروه خود از ستمگرانند و طبیعتن نتیجه کار خود را خواهند دید.
پس نتیجه اینکه انسان پس از آمدن حق و دانش آن بایستی با فرمانبرداری به آن عمل نماید و به حقانیت آن هم اعتراف داشته باشد و در واقع همانگونه که پیشتر ذکر شد از پوشاندن آن دوری نماید که تبعات خود را برایش در دنیا و آخرت خواهد داشت. و از سوی دیگر اینکه یک مومن پس از ایمان دیگر تردیدی در امر نمی کند که همانا یکی از صفات راستگویان به لحاظ مومن بودن همین است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ (15) حجرات با توجه به آیه ی 14 ». و همچنین همانطور که گذشت باید دانست که خدای یکتا توبه پذیر و آمرزنده ی مهربان است .
Ø إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. (51) نور
با نظر داشت آیه 48 این سوره (نور) ؛ هم اکنون و در این آیه؛ خدای یکتا می فرماید که گفتار و سخن مومنین و گروندگان هنگامی که به سوی خدا و رسولش فرا خوانده می شوند تا میان آنان حکم کنند، چیست؟ برابر سخن پاک خداوندی؛ گفتار مومنین در قبال این دعوت این است که می گویند شنیدیم و فرمان بردیم و بنابراین چون اینگونه میگویند لذا آنان از رستگارانند.
نتیجه اینکه روشن می شود که رستگاری مومنین در این زمینه یعنی فرا خوانده شدن به سوی خدای یکتا و فرستاده اش و نه کسی دیگر؛ برای حکم کردن میانشان، در شنیدن و فرمان بردن است و نه جز آن.
Ø وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ. (52) نور
و پیرو آیه قبل مبنی بر اینگه چه گروهی از مومنین از رستگارانند؛ خدای یکتا در این آیه می فرماید که کامروایان دارای چه ویژگی هایی هستند. آری این گروه کسانی هستند که هم فرمان خدا و فرستاده اش را می برند و هم اینکه از خدای یکتا می ترسند و می پرهیزند.
این آیه به روشنی بیان می فرماید که تنها باید اطاعت خدا و فرستاده اش یعنی حضرت محمد مصطفی ص را که آیات خدا بر او نازل شده را نمود و اینکه فقط و فقط از خدا خشیت و ترس داشت و نه از کسی دیگر و در ادامه این دو اینکه فقط و فقط باید تقوای الهی داشت تا در زمره کامروایان قرار گرفت و نه تقوای کسی دیگر. که همانا خدای یکتا با متقین و محسنین است: « إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ (128) نحل ».و همانا اینکه این کتاب یعنی قرآن کریم که هیچ شکی در آن نیست هدایتی برای متقین است. (آیات 1-5 سوره ی بقره ). و مرتبط با خشیت از خدا اینکه برای نمونه باید گفت که آنان کسانی هستند که در نهان یعنی دور از چشم مردم از خدا می ترسند و در واقع در جمع، تظاهر به خداترسی نمی کنند و در هر حال از نهان و آشکار، خدا را مد نظر گفتارها و رفتارهای خود دارند و بنابراین چون اینگونه اند آمرزش و پاداش بزرگ خداوندی آنان را در بر می گیرد: «إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ (12) وَأَسِرُّوا قَوْلَکُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (13) ملک ».
Ø وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طَاعَةٌ مَعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ. (53) نور
با توجه به آیات 47-52 فوق الذکر اینکه به هر جهت فرمان خدا و رسول او را بردن، معروف است و چیزی نیست که بتوان در آن به عنوان یک مومن تردید کرد. و در سایه همین اطاعت و فرمانبری خدا و رسولش و شنیدن آیات الهی است که انسان برابر دو آیه قبل رستگار و کامروا می شود. چه آنکه طاعت زبانی همیشه مخصوص منافقان است حتی زمانی که به خدای یکتا سخت ترین سوگندها را می خورند. باری باید دانست که خدای یکتا به آنچه که انجام می دهیم کاملن داناست. پس باید از انجام اموری همچون اینکه به زبان فرمانبر خدا و رسولش باشیم بپرهیزیم که این معروف نیست.
Ø قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبِینُ. (54) نور
برابر این آیه کریمه روشن می شود که مومنین باید فقط فرمانبر خدا و فرستاده اش باشند؛ چه اینکه اگر کسی از این امر رو بر گرداند باید بداند که نتیجه کارهای هر کس برای خودش است و نه کسی دیگر. منافقین نتیجه کارهای خود را می بینند و مومنین و فرمانبران اوامر خدا و فرستاده اش هم نتیجه کارهای خود را. و مورد دیگر اینکه راهنمایی شدن و هدایت به راه راست تنها در این فرمان بردن است و نه جز آن، که بر رسول خدا وظیفه ای جز رساندن آیات خدا به صورت آشکار و به عنوان مبشر و منذر الهی نبوده.
نتیجه اینکه هر گونه هدایتی برای مومنین و در پی آن هر گونه رستگاری و کامرواییمنوط به این است که فرمان خدا و رسولش برده شود. هر چند که دیگر انسان ها به طریق خردورزی روی امور زوج گونه است که راهنمایی می شوند و تکلیفی بیش از آن تا زمانی که آیات خدا بر آنان خوانده نشده و یا بدانان نرسیده است نمی باشد؛ و این مهم بدان معناست که مومنین به عنوان یک امت میانه و با توجه به پیشرفت وسایل ارتباطی لازم است که آیات قرآن را به مردم برسانند همانگونه که پیامبران خدا مامور به این مهم بوده اند. یعنی وقتی پیامبران خدا موظف و مکلف به این بوده اند که آیات خدا را که بدانان وحی می شده به روشنی به گوش مردم برسانند و بر آنان بخوانند و تنها هم آیات خدا را به گوش مردم قوم یا امت خود برسانند؛ پس به دنبال و پیروی از این موضوع؛ لازم است که مومنین نیز در قبال این دو مساله مرتبط با سایر امت ها اینگونه عمل نمایند؛ یعنی هم اینکه خود را موظف به این بدانند که به نحو مقتضی آیات خدا را که همه در قرآن کریم است را برای آنان بخوانند و بدانان برسانند و هم اینکه بدانند که آنان تنها و تنها موظف به رساندن آیات خدا به دیگران اعم از مومنین و دیگر مردم هستند و نه کلامی جز آن؛ زیرا وقتی خدای یکتا می فرماید که این قرآن برای بیم دادن مخاطبین و هر کسی دیگر که قرآن به دست آنها برسد به رسول خدا ص وحی شده است، پس روشن می شود که وظیفه مومنین این است که آیات قرآن را به دیگران برسانند تا آنها مشمول کسانی شوند که قرآن به عنوان بیم دهنده بدانان رسیده است و ... : «قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ (19)انعام با توجه به آیات 14-27) »، و مکمل این ها بدانند که به پیروی از پیامبران خدا فقط موظف به ابلاغ آیات خدا به دیگران هستند و نه چیزی جز این؛[1] باشد که با این انجام وظیفه، مردم به یاری خدا به سوی دین او بیایند و با آمرزش به درگاهش توبه کنند و با فرمانبری او و فرستاده اش ، آیاتش را که همه و همه در قرآن کریم است بدان عمل نموده و مورد لطف و رحمت بیش از پیش او قرار گیرند. و دلیل اینکه گفته می شود که فقط آیات قرآن که کلام مقدس الهی است برای دیگران خوانده شود بدین خاطر است که قرآن برای جهانیان است یعنی برای یک امت خاص نیست بلکه برای همه مردم در هر زمان و مکانی است : «قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ (86) إِنْ هُوَ إِلا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ (87) وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ (88)صادبا توجه به آیات 67-85 ». [2]
به عبارت دیگر با این آیات کریمه روشن می شود که مومنین در قبال قرآن و آیات آن تنها موظف به این نیستند که به موارد قرائت، تلاوت، ترتیل، تدبر و ... بپردازند بلکه بالاتر از این ها مکلف به این هستند که در خصوص « تبلیغ » آیات خدا برای دیگران اعم از مومنین و دیگر مردم مبادرت نمایند تا قرآن و آیات آن به دیگران از غیر مومنین نیز برسد و به اذن الهی وارد دین شوند و دست از فحشا و منکرات بردارند و یکتاپرست شوند و از غفلت بیرون آیند و ...، چرا که ابلاغ آیات الهی به مردم وظیفه و رسالت پیامبرانش بوده است[3] و همانطور که گذشت رسیدن آیات قرآن به دیگران نیز در سایه ی همین تبلیغ آیات برای ایمان آوردن و راهنمایی و رستگار شدن مردم به فضل و رحمت الهی است.
پس نتیجه اینکه هر گونه هدایتی برای این امور در فرمان بردن از خدای یگانه است و آنچه که به فرستاده اش حضرت محمد ص و فرستادگان پیش از او وحی و نازل شده و همه در قرآن کریم آمده است؛ می باشد و نه جز آن . چرا که قران ابلاغی برای همه ی مردم است و نه گروهی خاص: «هَذَا بَلاغٌ لِلنَّاسِ وَلِیُنْذَرُوا بِهِ وَلِیَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِیَذَّکَّرَ أُولُو الألْبَابِ (52)ابراهیم با توجه به آیات 44-51. »[4] آن هم از سوی خدایی که حجت بالغه برای او می باشد: «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ (149) انعام ». پس باید با ایمان بدان؛ آیاتش را برای دیگران خواند و بدانان رسانید تا به لطف خداوندی ایمان بیاورند و از هدایت و نور و رحمت و ... آن برخوردار شوند که همانا تکلیف رسول خدا ص نیز رساندن آیات خدایی که همه رفتارها و گفتارهای بندگانش را میداند به مردم بوده است: « مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ (99)مائده با توجه به آیات 97-100) .»
باری ؛ در این رابطه و اهمیت تبلیغ آیات قرآن و رساندن آن به دیگران توسط مومنین که از وظایف رسولان خدا در ابلاغ آنها به مردم قوم و امت خویش بوده است می توان به موارد زیر اشاره کرد:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأنْصَابُ وَالأزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (90)إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (91)وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (92)مائده با توجه به آیه ی 93) [5]». خدای یکتا در این آیات مومنین را از چهار عمل که از اعمال شیطان است باز می دارد و بدانان گوشزد می فرماید که اگر آنان رو به شراب و قمار بردند نتیجه اش چیزی نیست جز اینکه هم باعث این می شود که شیطان میان آنان دشمنی و کینه بیندازد و هم اینکه از ذکر خدا و نماز بازشان دارد. پس برای مومنین بدین جهت که رستگار شوند لازم است که تنها فرمان خدا و رسولش را ببرند و نه جز آن را که همانا وظیفه پیامبر ص رساندن آشکار آیات خدا بوده است که تمام در قرآن کریم آمده است.
«وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلا أَصْحَابَ الْقَرْیَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ (13) إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ (14) قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَنُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلا تَکْذِبُونَ (15) قَالُوا رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ (16) وَمَا عَلَیْنَا إِلا الْبَلاغُ الْمُبِینُ (17)یاسین با توجه به آیات 18-27 ». که آیه 17 می رساند که رسولان خدا خود نیز بر این باور بوده و بدان اذعان داشته اند که آنان تکلیفی ندارند جز اینکه آیات خدا را به عنوان رسولان او بر امتشان به صورت آشکار به آنان برسانند. در واقع و به عبارت دیگر، ابلاغ آیات الهی توسط رسولان خدا به مردم امت و قوم خود از جمله رسالاتشان بوده است که رسالت حضرت نوح ع در این زمینه نمونه ای از آن است: « لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (59) قَالَ الْمَلأ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ (60) قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلالَةٌ وَلَکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ (61) أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاتِ رَبِّی وَأَنْصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ (62)اعراف با توجه به آیات 63-64) . [6]»
خلاصه اینکه باید دانست که رسولان خدا تنها وظیفه ی ابلاغ آیات خدا و رسالت هایش را از جانب او داشته اند و نافرمانی از خدا و فرستاده اش نتیجه اش چیزی جز آتش دوزخ و جاودانی در آن نخواهد بود : « قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ وَلَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا (22) إِلا بَلاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالاتِهِ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا (23) جن با توجه به آیات 18-28)». و این بدان خاطر است که بر رسول خدا تنها ابلاغ رسالت ها و آیاتش می باشد و نه جز آن زیرا که حساب و کتاب مخاطبین و مردم با خدای یکتاست: «وَإِنْ مَا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَعَلَیْنَا الْحِسَابُ (40) رعد ». و باز از آن جهت که وظیفه رسول خدا رساندن آیات او و ابلاغ رسالتش بوده، چه آنکه خدای یکتا بینای به بندگانش می باشد و بر اساس همان کیفر و یا پاداش می دهد که بندگانش در قبال این رسالت های رسولانش چه کردند: « فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالأمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ (20) آل عمران با توجه به آیات 21-27 » .
Ø وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ. (55) نور
این آیه کریمه، متناسب با موضوع لزوم فرمان خدا و رسول را بردن؛ نتیجه ایمان و انجام کارهای شایسته را بیان می فرماید، مبنی بر اینکه خدا به کسانی از شما که ضمن ایمان آوردن کارهای شایسته انجام دهد وعده داده که روی زمین خلافت ببخشد و جانشین دیگران از فاسقان قرار دهد همانگونه که مرتبط با اقوام گذشته این سنت او جاری بوده است و علاوه بر این اینکه دین شان (اسلام) را بر همه ادیان تسلط ببخشد و همچنین آنان را پس از ترس؛ آرامشی ببخشد. به هر جهت خدای یکتا می فرماید تا بدون هیچ شرکی تنها او پرستیده شود که هر کس پس از آمدن حق و ایمان آوردن رو به سوی کفر و ناسپاسی نهاد همانا از فاسقین و تباهکاران است.
نتیجه اینکه مومنین باید علاوه بر ایمان به خدا و به هر آنچه که او دستور داده است؛ از انجام دهندگان کارهای شایسته باشند تا آثار خوب آن را نیز حتا در این دنیا ببینند که برای نمونه می توان به این آیات کریمه اشاره کرد که خدای یکتا فرموده که مومنین و کنندگان کارهای شایسته هستند که بهترین اهل عالمند و بنابراین جایگاهشان بهشت است؛ و به عکس، کفار از اهل کتاب و نیز مشرکین از بدترین اهل عالمند و جایگاهشان دوزخ است: « إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُولَئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ (6)إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ (7)جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ (8)بینه با توجه به تمام آیات آن.»؛ و دیگر اینکه بدانند که اصلاح امور و یاری دین و کوشش در راه خدا و ... در گرو و مشروط به این دو مقوله یعنی ایمان و عمل صالح است و سوم باز بدانند که تنها باید خدای یگانه را بدون اینکه چیزی دیگر را برایش انباز[7] یا برابر[8] قرار دهند بپرستند و بدانند که شرک گناهی است که آمرزش از سوی خدا در آن راهی ندارد: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا (48) نساء ». و چهارم اینکه بدانند که بازگشتن از راه دین پس از ایمان آوردن هم تبعات دو جهانی خود را برایشان در پی دارد: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (54) مائده با توجه به آیات 55-56 ». [9]
[1] - البته همانطور که در متن هم اشاره شد در اینجا هم به صورت خاص باید اشاره شود که تفاوت است میان رسولان خدا و دیگران از جهت خواندن و رساندن آیات خدا به مردم؛ آن هم از آن جهت که رسولان خدا از نوح ع تا محمد ص؛ آیات خدا را که بدانان « وحی » می شده را به مردم ابلاغ می کرده اند و اما دیگران از مومنین باید آیات خدا را که همه ناشی از همان وحی به خاتم النبیین ص می باشد و همه در قرآن کریم است را بر دیگر مردم بخوانند. به عبارت دیگر به دیگران از غیر رسولان خدا، آیه ای وحی نمی شود و امر وحی هم با رسالت خاتم النبیین ص به پایان رسیده و لذا قرآن و آیات آن باید مبنای تمام امور مومنین اعم از شنیدن و فرمان بردن و خواندن بر دیگران و ... باشد.
[2] - و همینطور است در این رابطه آیه 90 سوره ی انعام با توجه به آیات 82-89 / آیه ی 104 یوسف با توجه به آیات 102-109 / آیه ی 52 سوره ی قلم با توجه به آیه ی 51 .
[3] - که از جمله آنها آیه ی 67مائده می باشد که پیامبر مکرم اسلام ص موظف به ابلاغ و رساندن آیه مرتبط با جانشین خود به عنوان نخستین حجت بلافصل و ولی خدا بر مومنین بوده است.
[4] - این قرآن حجت بالغ برای همه مردم است تا بدانند که او یعنی الله خدای یگانه است و تا اینکه خردمندان متذکر و یادآور شوند. // و همینطور است در این رابطه آیات 105-106 انبیاء .
[5] - و بدینگونه است در این رابطه آیه 35 سوره نحل با توجه به آیات 36-40، که خدای یکتا می پرسد آیا پس بر رسولان الهی جز رساندن آشکار آیات او است.
[6] - و بدینگونه است در این رابطه آیات 68 و 79 و 93 همین سوره یعنی اعراف مرتبط با رسالت سایر رسولان الهی آمده در این سوره. و نیز آیات 39 احزاب و 23 احقاف در این زمینه.
[7] -بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ (1)یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاتَّقُونِ (2)نحل.
[8] -بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ (1) انعام.
[9] - و بدینگونه است در این رابطه آیه 217 بقره با توجه به آیات 216-218 .