اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ماشاءالله لا قوة الا بالله
موضوع: فریضه روزه از منظر آیات قرآن کریم
پیش گفتار
در این مقال با یاری جستن بیش از پیش از فضل و رحمت الهی و از جهاتی همچون وجوب امر بر مومنین، حلول ماه مبارک رمضان، اهمیت، آثار، برکات و سابقه فریضه روزه و ...؛ قصد بر این است تا ان شاءالله موضوع مذکور بر اساس آیات قرآن مجید مورد تبیین قرار گیرد.
گفتار نخست
الف)وجوب روزه به عنوان یک تکلیف عبادی از فروع دین اسلام
که در این خصوص میتوان به این آیات الهی اشاره نمود:
1) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (183)بقره».
اى کسانى که ایمان آورده اید روزه بر شما مقرر شده است همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد که پرهیزگارى کنید(183)بقره.
اینکه برابر این آیه کریمه روشن میشود که:
- به طریق اولی مخاطب در این آیه مومنین می باشند.
- اینکه از سوی خداوند یکتا، روزه بر آنان نوشته و واجب شده است.
- اینکه این فریضه بعنوان سابقه امر بر امتهای پیش از شریعت محمدی ص نیز جریان داشته و واجب گردیده بوده است.
- اینکه در این خصوص باید فرمان الهی را برد که مصداقی از مصادیق تقوی الله است.
2)أَیَّامًا مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَأَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (184)بقره»./
[روزه در] روزهاى معدودى [بر شما مقرر شده است] [ولى] هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد [به همان شماره] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] و بر کسانى که [روزه] طاقت فرساست کفاره اى است که خوراک دادن به بینوایى است و هر کس به میل خود بیشتر نیکى کند پس آن براى او بهتر است و اگر بدانید روزه گرفتن براى شما بهتر است(184).
اینکه برابر این آیه کریمه روشن میشود که:
- فریضه روزه، روزهایی قابل شمارش و معدود را در بر میگیرد.
- اینکه افراد بیمار یا در حال سفرِ مشمولِ این ایام مشخض، باید قضای روزهایی را که نتوانسته اند روزه بگیرند؛ عینا در روزهای دیگر که به ترتیب، سلامت خود را به لطف الهی باز یافته یا از سفر بازگشته اند بگیرند و بنابراین روزه از آنان ساقط نمی شود.
- اینکه افرادی که روزه گرفتن برایشان طافت فرساست باید که کفاره ای مبنی بر تامین خوراک بینوا بپردازند.
- اینکه روزه گرفتن برای مومنین خیلی بهتر است اگر بدانند.
3) شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَنْ کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (185)بقره». /
ماه رمضان [همان ماه] است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است [کتابى ] که مردم را راهبر و [متضمن] دلایل آشکار هدایت و [میزان] تشخیص حق از باطل است پس هر کس از شما این ماه را درک کند باید آن را روزه بدارد و کسى که بیمار یا در سفر است [باید به شماره آن] تعدادى از روزهاى دیگر [را روزه بدارد] خدا براى شما آسانى مى خواهد و براى شما دشوارى نمى خواهد تا شماره [مقرر] را تکمیل کنید و خدا را به پاس آنکه رهنمونیتان کرده است به بزرگى بستایید و باشد که شکرگزارى کنید(185).
اینکه برابر این آیه کریمه روشن میشود که:
- ایام معدوداتی که باید مومنین به عنوان فریضه و فرع دین روزه باشند و آن روزهای معدود را برابر آیه 184 بقره روزه بدارند؛ به تمام روزهای ماه رمضان تعلق دارد که قرآن مجید هم در همین ماه نازل شده است.
- اینکه هر کس از مومنین که شاهد فرا رسیدن این ماه یعنی رمضان باشد، بنابراین بایسته و فرض است که به طور کامل تمام روزهای آن را روزه بدارد؛ مگر بیماران و مسافرین که باید عینا قضای روزهایی از این ماه را (رمضان) که نتوانسته اند روزه بگیرند در روزهای پس از این ماه بجا آورند. البته بیماران پس از بهبودی یافتن، مکلف به قضای روزه روزهایی که بیمار بوده و نتوانسته اند روزهایی از ماه رمضان را بگیرند میباشند. پس منطبق بر این آیه (185 بقره) و کلام الهی روشن میشود که مومنینی که نه مسافر و نه بیمار هستند، با مشاهده ماه رمضان، مکلف به ادای این فریضه در تمام روزهای این ماه یعنی رمضان المبارک میباشند.
- اینکه باید شکر گزار نعمت های الهی از جمله مرتبط با این فریضه و احکام آن بود و او را بخاطر هدایت کردن مومنین ستود و به بزرگی یاد کرد.
4) وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (186)بقره. /
و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزدیکم و دعاى دعاکننده را به هنگامى که مرا بخواند اجابت مى کنم پس [آنان] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند.(186).
- این آیه کریمه میرساند که بندگان خدا برای بهره مندی از اجابت دعاها و خواسته های شان از حضرت حق جل عظمته که نزدیک است؛ باید که هم اجابت دعوت و دستور او را در زمینه های مسلمانی و ... از جمله انجام این فریضه یعنی روزه گرفتن را بنمایند و هم از مومنین به او باشند تا به رشد و کمال برسند. البته خدای یکتا طی آیاتی از قرآن کریم، نحوه اینکه مومنین چگونه باید او را بخوانند؛ به روشنی متذکر گردیده است: «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَةً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ ?55? وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ ?56? اعراف». / پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید که او از حد گذرندگان را دوست نمى دارد(55) و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است(56). // امری که خدای یکتا به حضرت محمد ص نیز یادآور شده است: « وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ ?205? إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَیُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ یَسْجُدُونَ ?206? اعراف». / و در دل خویش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بىصداى بلند یاد کن و از غافلان مباش(205) به یقین کسانى که نزد پروردگار تو هستند از پرستش او تکبر نمى ورزند و او را به پاکى مى ستایند و براى او سجده مى کنند(206). // همانگونه که پیش از آن از حضرت زکریا مرتبط با روش خواندن خدای یکتا و برآورده شدن حاجتش از سوی خداوند، سخن به میان آمده است: « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ . کهیعص ?1? ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا ?2? إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیًّا ?3? مریم» با توجه به آیات 4-15 آن. / به نام خداوند رحمتگر مهربان .کافها یا عین صاد(1) [این] یادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بنده اش زکریاست(2) آنگاه که [زکریا] پروردگارش را آهسته ندا کرد(3). //
و تمام اینها بدان خاطر است که خدای یکتا نه تنها شنوای دانا و بینا، بلکه از رگ گردن به انسان نزدیکتر است: « وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ?16? ق».و ما انسان را آفریده ایم و مى دانیم که نفس او چه وسوسه اى به او مى کند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم(16).
گفتار دوم: مرتبط با احکام و اوقات شرعی فریضه روزه
- أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَى اللَّیْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (187) بقره. /
در شبهاى روزه همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید خدا مى دانست که شما با خودتان ناراستى میکردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون [در شبهاى ماه رمضان مى توانید] با آنان همخوابگى کنید و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن] شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید [با زنان] درنیامیزید این است حدود احکام الهى پس [زنهار به قصد گناه] بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى کند باشد که پروا پیشه کنند. (187)
گفتار سوم:روزه به عنوان نوعی از کفاره تعدی از دیگر فرایض، فرامین، حدود و احکام الهی
که در این ارتباط میتوان به آیات زیر اشاره نمود که در برگیرنده مواردی مرتبط با مراعات نکردن حدود الهی مناسک حج یا سوگند خوردن نا بجای قلبی به نام خداوند و ... می باشد.
الف) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ.قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ (1) الَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ (2) وَالَّذِینَ یُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ذَلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (3) فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّینَ مِسْکِینًا ذَلِکَ لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ(4) إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ کُبِتُوا کَمَا کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَقَدْ أَنْزَلْنَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُهِینٌ?5? یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا أَحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ?6?مجادله با توجه به آیات بعد آن.
به نام خداوند رحمتگر مهربان. خدا گفتار [زنى] را که در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت میکرد شنید و خدا گفتگوى شما را مى شنود زیرا خدا شنواى بیناست. از میان شما کسانى که زنانشان را ظهار مى کنند [و مى گویند پشت تو چون پشت مادر من است] آنان مادرانشان نیستند مادران آنها تنها کسانى اند که ایشان را زاده اند و قطعا آنها سخنى زشت و باطل مى گویند و[لى] خدا مسلما درگذرنده آمرزنده است. و کسانى که زنانشان را ظهار مى کنند سپس از آنچه گفته اند پشیمان مى شوند بر ایشان [فرض] است که پیش از آنکه با یکدیگر همخوابگى کنند بنده اى را آزاد گردانند این [حکمى] است که بدان پند داده مى شوید و خدا به آنچه انجام مى دهید آگاه است. و آن کس که [بر آزادکردن بنده] دسترسى ندارد باید پیش از تماس [با زن خود] دو ماه پیاپى روزه بدارد و هر که نتواند باید شصت بینوا را خوراک بدهد این [حکم] براى آن است که به خدا و فرستاده او ایمان بیاورید و این است حدود خدا و کافران را عذابى پردرد خواهد بود. بى گمان کسانى که با خدا و فرستاده او مخالفت مى کنند ذلیل خواهند شد همانگونه که آنان که پیش از ایشان بودند ذلیل شدند و به راستى آیات روشن [خود] را فرستاده ایم و کافران را عذابى خفت آور خواهد بود. روزى که خداوند همه آنان را بر مى انگیزد و به آنچه کرده اند آگاهشان مى گرداند خدا [کارهایشان را] برشمرده است و حال آنکه آنها آن را فراموش کرده اند و خدا بر هر چیزى گواه است.
ب)وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَنْ کَانَ مِنْکُمْ مَرِیضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ ذَلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (196) بقره. /
و براى خدا حج و عمره را به پایان رسانید و اگر [به علت موانعى] بازداشته شدید آنچه از قربانى میسر است [قربانى کنید] و تا قربانى به قربانگاه نرسیده سر خود را متراشید و هر کس از شما بیمار باشد یا در سر ناراحتیى داشته باشد [و ناچار شود در احرام سر بتراشد] به کفاره [آن باید] روزه اى بدارد یا صدقه اى دهد یا قربانیى بکند و چون ایمنى یافتید پس هر کس از [اعمال] عمره به حج پرداخت [باید] آنچه از قربانى میسر است [قربانى کند] و آن کس که [قربانى] نیافت [باید] در هنگام حجسه روز روزه [بدارد] و چون برگشتید هفت [روز دیگر روزه بدارید] این ده [روز] تمام است این [حج تمتع] براى کسى است که اهل مسجد الحرام [=مکه] نباشد و از خدا بترسید و بدانید که خدا سخت کیفر است.
پ )یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْتُلُوا الصَّیْدَ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ وَمَنْ قَتَلَهُ مِنْکُمْ مُتَعَمِّدًا فَجَزَاءٌ مِثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یَحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِنْکُمْ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّارَةٌ طَعَامُ مَسَاکِینَ أَوْ عَدْلُ ذَلِکَ صِیَامًا لِیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَمَنْ عَادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَاللَّهُ عَزِیزٌ ذُو انْتِقَامٍ (95) مائده با توجه به آیه 96. /
اى کسانى که ایمان آورده اید در حالى که محرمید شکار را مکشید و هر کس از شما عمدا آن را بکشد باید نظیر آنچه کشته است از چهارپایان کفاره اى بدهد که [نظیر بودن] آن را دو تن عادل از میان شما تصدیق کنند و به صورت قربانى به کعبه برسد یا به کفاره [آن] مستمندان را خوراک بدهد یا معادلش روزه بگیرد تا سزاى زشتکارى خود را بچشد خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو کرده است و[لى] هر کس تکرار کند خدا از او انتقام مى گیرد و خداوند توانا و صاحبانتقام است.
ت)وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَکُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِنْ کَانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ شَهْرَیْنِ مُتَتَابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا (92) وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا (93) نساء. /
برای هیچ فرد با ایمانی مجاز نیست که فرد با ایمانی را به قتل برساند، مگر اینکه این کار از روی خطا و اشتباه از او سر زند و (در عین حال) کسی که فرد با ایمانی را از روی خطا به قتل برساند باید یک برده آزاد کند و خونبهائی به کسان او بپردازد مگر اینکه آنها خونبها را ببخشند - و اگر مقتول از جمعیتی باشد که دشمنان شما هستند (و کافرند) ولی مقتول با ایمان بوده باید (تنها) یک برده آزاد کند (و پرداختن خونبها لازم نیست) و اگر از جمعیتی باشد که میان شما و آنها پیمانی برقرار است باید خونبهای او را به کسان او بپردازد و یک برده (نیز) آزاد کند، و آن کس که دسترسی (به آزاد کردن برده) ندارد دو ماه پی در پی روزه میگیرد - این (یکنوع تخفیف و) توبه الهی است و خداوند دانا و حکیم است.(92) و هر کسی فرد با ایمانی را از روی عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است که جاودانه در آن میماند و خداوند بر او غضب میکند و از رحمتش او را دور میسازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.(93).
ث)یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (87)وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیِّبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (88)لَا یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَکِنْ یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا عَقَّدْتُمُ الْأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُوا أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (89) مائده. /
ای اهل ایمان، حرام نکنید طعامهای پاکیزهای که خدا بر شما حلال نموده، و (از حدود و احکام خدا) تجاوز نکنید، که خدا تجاوزکنندگان را دوست نمیدارد. هر چیز حلال و پاکیزه که خدا روزی شما کرده از آن بخورید، و بپرهیزید از (مخالفت) آن خدایی که به او گرویدهاید. خدا به قسمهای لغو بیهوده، شما را مؤاخذه نخواهد کرد، ولیکن بر (شکستن) آن قسمی که از روی عقیده قلبی یاد کنید مؤاخذه خواهد نمود. و کفاره آن قسم طعام دادن ده فقیر است از آن طعام متوسط که بر اهل خود غالباً تهیه میکنید، یا جامه بر آنها پوشانده و یا یک بنده آزاد کنید، و هر کس توانایی آن ندارد سه روز روزه بدارد. این است کفاره (شکستنِ) سوگندهایی که یاد میکنید؛ و باید (حرمت) سوگندهای خود را نگاه دارید. خدا بدین گونه روشن آیات خود را برای شما بیان میکند، شاید که شکر او به جای آرید.
پس مبتنی بر این آیات کریمه الهی که بدان ایمان داریم، روشن میشود که روزه ذکر شده در این آیات، بعنوان نوعی از کفاره تعدی از حدود، تکالیف و فرامین الهی میباشد و نه کفاره بصورت کلی بنحویکه بعنوان یک فرض بشمار آید. یعنی هر کس که مشمول کفاره بر اساس آیات الهی مذکور شود، اختیار دارد که هر یک از موارد ذکر شده بعنوان کفاره را که خدای یکتا در آیاتش که در بالا آورده شد (گفتار سوم) انتخاب کند و حتما انجام دهد، که روزه هم بعنوان یکی از آن موارد از کفارات حسب هر آیه ذکر شده است.
گفتار چهارم: روزه نذر برای خداوند یگانه
که البته مصداق این امر آنهم برابر دستور الهی که به آفرینش خاص فرزندش حضرت عیسی ع بر میگردد، فقط حضرت مریم س میباشد تا با تمسک به روزه مذکور، به قومش بگوید که در رابطه با کم و کیف آفرینش فرزندش، هر چه میخواهند از کودک در گهواره بپرسند و ...: «فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا ?26? مریم با توجه به آیات 16-40 آن». و بخور و بنوش و دیده روشن دار پس اگر کسى از آدمیان را دیدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر کرده ام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت(26). // البته علاوه بر آیات سوره مریم، به دیگر آیات الهی قرآن کریم نیز میتوان در این رابطه همچون 35-37 و 42-63 سوره آل عمران، 156 و 171 سوره نساء و... اشاره نمود.
گفتار پنجم:نتیجه گیری پایانی
اینکه فریضه روزه همچون دیگر فرایضِ و فروع دین، اولا گویای جنبه عملی مسلمانی و مومن بودن است و دوم به آثار و برکات روزه بر میگردد که متضمن فزونی معنویت و تامین و ارتقاء سلامت تن و روان در سطح فردی و حتی بالاتر از آن سطح جمعی به لحاظ برقراری و ثبات امنیت و... است؛ همانگونه که مثلا از جمله برکات نماز این است که از فحشا و منکر باز میدارد: « اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ (45) عنکبوت»؛ فقط برای برخورداری از آثار و برکات هر یک از فروع و فرایض دین، باید ضمن باور و پابیندی به اصول دین، از عاملین به فرایض مذکور بود که همانا خدای یکتا به همه چیز از پیدا و پنهان امور، داناست و... سوم اینکه همانا خدای یکتا به مومنینی که یکی از صفاتشان روزه داری است بشارت و نوید داده است: « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (111)التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (112) توبه»، و سخن آخر اینکه برای سخن خدای یکتا هیچ پایانی نیست: « لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ (26)وَلَوْ أَنَّمَا فِی الأرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (27)مَا خَلْقُکُمْ وَلا بَعْثُکُمْ إِلا کَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ (28) لقمان. ». الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین. التماس دعا .
21/12/1402
بسم الله الرحمن الرحیم
ماشاءالله لا قوه الا بالله
عنوان: کربلا و مدینه دو واقعیت تلخ تاریخی با دو ماهیت متفاوت
پیشگفتار
بیش و پیش از هر چیزی، شخصیت هر فرد انسانی با توجه به افعال و اعمالش مورد شکل گیری، ارزیابی و قضاوت دیگران قرار میگیرد. وقتی صحبت از اعمال انسانی میشود یعنی آنچه که دست کم از جوانب فلسفی و کلامی، سده های متمادی، محل بحث بوده مبنی بر اینکه آیا افعال آدمی اختیاری انجام می شود یا از سر اجبار است؟، که پیرامون این سوال، دیدگاههایی مطرح شده که شامل جبریه، مقوضه و امامیه میباشد. اما آنچه که اینجا میخواهد مورد بحث و بررسی و نتیجه گیری واقع شود و به همان موضوع اختیاری بودن افعال افراد انسانی بر میگردد، همانا تحلیل موضوع از زوایای کنش و واکنش است مبنی بر اینکه آیا فردی که عملی را که از سر اراده و اختیار خود انجام داده بعنوان یک کنش بوده یا بر خاسته از یک واکنش؛ و این موضوع یعنی آنچه که میتواند از نظر این تحقیق بعنوان شاخص و مبنای تمییز حق از باطل بشمار آید. حال از جمله رخدادهای تاریخی که مبتنی بر همین روش کنش و واکنش افعال اختیاری انسان قرار است در این پژوهش مورد واکاوی واقع تا تبیین حق شود، همانا به افعال یزید بن معاویه بر میگردد که به وقایع تلخ کربلا و مدینه منجر گردید. البته باید توجه داشت که انجام هر فعل کنشی و واکنشی از سوی هر کسی، متاثر از عوامل گوناگون مرتبط با همان فعل نیز هست.
الف) وصبت معاویه
او وصایایی به فرزندش یزید داشته،
الف/1) در جایی آمده:
« معاویه به یزید چنین وصیت کرد و مرد: من بر تو در کار خلافت از چهار کس مىترسم...
از پسر ابىبکر: عبدالرحمن. از پسر عمر: عبدالله. از پسر زبیر: عبدالله. و از پسر على: حسین
اما پسر ابیبکر؛ مردى است که در یاران و دوستداران خویش مىنگرد؛ هرچیز که آنان کنند، آن کند. دست از او بدار و هرچه کند او را بدان مگیر.
و اما پسر عمر؛ مردى سخت نیک است و ترک دنیا گفته. هرگاه او را بینى سلام من بدو رسان و او را عطایاى وافر فرست.
و اما پسر زبیر؛ بر تو بسیار مىترسم از او که مردى سخت مکار است. گاه همچنان شیر گرسنه در تو جهد و گاه چونان روباه حیلهگری کند. با او چنان زندگانى کن که او با تو کند. وگر با تو بیعت کند، او را برقرار دار.
و اما حسین...؛ آه اى یزید، چه گویم در حق او. گهگاهش تهدیدى کن، اما زنهار که بر او شمشیر نکشى. چندانکه توانى حرمتش دار که اینان جز در حرمت و منزلت رفیع زندگانى نتوانند کرد. پس اى پسر، چنان مباش که در گذری و خون حسین در گردن داشته باشى که هلاکت درآید...». (مهدی نژاد. 81541. 1390).
الف/2) و در جایی دیگر آمده:
« معاویه در بیماری که به مرگش منجر شد، فرزندش یزید را طلبید و به او گفت: پسرم؛ من کار تو را آسان کردم و همه چیز را برایت آماده و دشمنان را برایت رام و گردنکشان عرب را در مقابلت خاضع ساختم و همه را تحت لوای تو جمع کردم و اینک از هیچ کس در باره حکومتی که برایت فراهم کردهام نمیترسم، مگر از چهار نفر؛ حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابی بکر.
در وصیت معاویه به یزید آمده است:
اما عبدالله بن عمر مردی است که عبادتبر او چیره شده و او را از پای درآورده است و اگر هیچ کس جز او باقی نماند (و خود را تنها ببیند) با تو بیعت میکند.
اما حسین بن علی، اهل عراق، او را رها نمیکنند تا اینکه او را وادار به قیام کنند؛ اما اگر قیام کرد و تو بر او چیره شدی، از او بگذر؛ زیرا او از خویشاوندان نزدیک است و حق بزرگی دارد.
اما پسر ابوبکر، مردی است که هر کاری اطرافیانش انجام بدهند، همان کار را میکند و تنها کارش معاشرت با زنان و خوشگذرانی است.
اما کسی که مانند شیر برایت کمین کرده و مانند روباه با تو حیله میکند و تا فرصتی بیابد به تو حمله میکند، پسر زبیر است، که اگر چنین کرد و تو بر او چیره شدی، او را قطعه قطعه کن.»(پیشوایی. بخش 1).
الف/3) و در جایی دیگر هم با عنوان وصیت معاویه به یزید هنگام مرگ طبق نقل طبری و دیگران آمده:
« براستی که من از کسی بیمناک نیستم که با تو در امر خلافت به نزاع برخیزد جز از چهار نفر: حسین بن علی، عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر، عبدالرحمن بن ابی بکر. اما عبدالله بن عمر که او مردی است که عبادت او را سرگرم و آرام ساخته و چون همه با تو بیعت کنند او نیز با تو بیعت خواهد کرد، و اما حسین بن علی مردی است سبکبار و مردم عراق هیچ گاه او را رها نخواهند کرد تا او را به قیام وادارند، و اگر قیام کرد و تو بر وی چیره شدی از او درگذر، که او را رحمی نزدیک و حقی بزرگ و خویشی نزدیک با محمد (ص) است، و اما پسر ابوبکر که او اگر دید یارانش کاری کردند او هم آن کار را خواهد کرد و اندوهی ندارد جز در زنان و لهو و لعب، و اما آن کس که همانند شیر برای تو کمین کند و همانند روباه با تو فریبکاری کند که اگر فرصتی به دست آورد حمله کند او پسر زبیر است، و اگر چنین کاری کرد و تو بر وی چیره شدی او را تکه تکه کن و خون مردم او را هر چه می توانی بریز.».(ثارالله. ولیعصر عج {1}).
الف/4) البته، نقدهایی به این وصیت نامه شده دال بر اینکه آن ساختگی و جعل شده است؛ همانند اینکه پسر ابابکر پیش از این از دنیا رفته و یزید هنگام مرگ پدرش معاویه در حوارین بوده و... (ثارالله ولیعصر عج. {1}).
ب) مرگ معاویه
ب/1) « معاویه که مردی حیله گر، دور اندیش و مردم شناس بود؛ در بهار سال شصتم هجری در سن هشتاد سالگی در گذشت.» (شهیدی. 1383. ص 192).
ب/2) « معاویه در نیمه رجب سال شصت هجری، بعد از نوزده سال و سه ماه حکومت، در 78 سالگی در شهر دمشق از دنیا رفت. (درباره سن معاویه هنگام مرگش اقوال دیگری مانند 73، 75، و حتی 80 و 85 سالگی نیز نقل شده است.) . پسرش یزید (یک روز قبل از مرگش) برای شکار به منطقه حوارین، که یکی از مناطق شام بود، رفته و به ضحاک بن قیس (از درباریان با نفوذ و وفادار معاویه) گفته بود: مواظب حال پدرم باش تا چیزی از وضع او بر من مخفی نماند و هرچه شد من را در جریان بگذار وقتی معاویه از دنیا رفت، ضحاک به مسجد اعظم دمشق رفت و مردم را آگاه کرد و نامهای نیز به یزید نوشت و او را از مرگ پدرش مطلع کرد و ضمن آن نوشت: «... وقتی نامه مرا خواندی، برای گرفتن بیعت مجدد از مردم عجله کن» (پیشوایی بخش 2).
پ) خلافت یزید و نامه نگاری برای اخذ بیعت
ذیلا به مواردی مرتبط با عنوان مذکور از منابع تحلیلی معاصر که البته مستند به شواهد و قرائن و ماخذ گوناگون تاریخی تدوین شده؛ اشاره میگردد:
در کتاب مقتل جامع سیدالشهداء آمده:
پ/1) « یزید به حاکمان همه شهرها از جمله مدینه نوشت که برای او از مردم بیعت بگیرند. در آن زمان ولیدبن عتبةبن ابی سفیان برادر زاده معاویه حاکم مدینه بود. محتوا و متن نامه یزید به ولید بن عتبة، مختلف گزارش شده است.
* طبق گزارش ابن سعد و ابن عساکر، یزید تنها نام امام حسین را آورده و به والی مدینه دستور داده بود که از مردم بیعت بگیرد و برای این کار از بزرگان قریش شروع کند و نخستین کس حسین میباشد.
** اما طبق نقل یعقوبی، در نامه یزید، نام امام حسین و عبدالله بن زبیر ذکر شده بود. متن نامه طبق نقل یعقوبی چنین است: وقتی که نامهام به تو رسید، حسین بن علی و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آنان برای من بیعت بگیر. اگر امتناع کردند گردنشان را بزن و سرهایشان را نزد من بفرست. از مردم نیز بیعت بگیر و هرکس امتناع کرد، این حکم را درباره او اجرا کن؛ مخصوصا درباره حسین بن علی و عبدالله بن زبیر. والسلام.
*** اما طبری و ابن اثیرنوشتهاند: یزید از حاکم مدینه خواسته بود از امام حسین، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بگیرد و بر آنها سخت گیری نماید. ولی طبق نقل ابن اعثم، خوارزمی و ابن شهر آشوب، یزید به او دستور داده بود: هرکدام از آنها که بیعت نکرد، گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست.
**** در سه منبع دیگر، افزون بر آن سه تن، نام عبدالرحمن بن ابی بکر نیز در نامه یزید آمده تا برای بیعت گرفتن از او سخت گیری شود. اما به گفته برخی از مورخان و رجال نویسان، عبدالرحمن بن ابی بکر پیش از این زمان، از دنیا رفته بود. همچنان که نام او در گزارش طبری هم نیامده است.» ( پیشوایی، بخش 3).
و در کتاب تاریخ تحلیلی اسلام هم آورده شده:
پ/2) « یزید پس از آگاه شدن از مرگ پدرش توسط ضحاک بن قیس داروغه شام؛ از حوارین به دمشق آمد و به مسجد رفت و بر منبر شد. ضمن سخنانی کوتاه و رسا، معاویه را ستود و برای او از خدا آمرزش خواست. مهمترین کار او این شد که با گرفتن بیعت از مخالفانش یعنی عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی ع خیال خود را برای زمامداری آسوده کند. ولی او از تنها کسی که از میان این سه نفر می ترسید؛ حسین بن علی ع بود زیرا که عبدالله بن عمر اهل جنبش نبود و عبدالله بن زبیر هر چند تدبیر و دلیری داشت، اما چه از جهت خانوادگی و چه از نظر روش اجتماعی نمی توانست طرفداران زیاد و فراوانی داشته باشد. ولی حسین بن علی ع که در مدینه بود آراسته به مواردی همچون پسر دختر پیامبر ص، فرزند علی بن ابی طالب، مهتر هاشمیان، دانا و پرهیزگار، و ارزشمند در دیده مردم بود؛ پس احتمال این می رفت که عراقیان گرد وی جمع شوند ... خلاصه با پیش آمدن موضوع بیعت با یزید توسط عامل مدینه یعنی ولید بن عتبه؛ پسر زبیر مخفی و شبانه رهسپار مکه شد.» (شهیدی.ص 193).
پ/3) نتیجه گیری این بحث اینکه:
1) پی برده میشود که نامه نگاری های یزید برای اخذ بیعت بویژه از خواص مدینه در ارتباط با خلافتش؛ نشات گرفته از نتیجه سالها تلاش و نیز وصیت پدرش معاویه بوده است که او (معاویه) فقط نام مهتران حجاز و البته بزرگان مدینه را به لحاظ مراتب شخصیتی اعم از فردی، نسب خانوادگی، نفود طایفه ای و پایگاه اجتماعی خودشان میان مسلمانان و یا جایگاه و مقام پدرانشان مرتبط با مقوله ای همچون خلافت، در وصیت نامه اش به یزید متذکر شده بوده است؛ چه اینکه غیر از این چهار نفر، افراد دیگری هم بودند که حاضر به اجابت درخواست معاویه مبنی بر پذیرش ولایتعهدی یزید که مشهور به فسق بود نشده بودند. برای نمونه، در این خصوص میتوان به این مورد اشاره داشت: « زمان و ثروت کافی در دست های معاویه برای خریدن آخرت سست دینان بود اما سخت ترین مانع برای ولیعهدی یزید خود او بود. جوان بیبند و باری که فسقی آشکار داشت؛ به گونهای که جای هیچ دفاعی باقی نمی گذاشت. او همان کسی بود که امام حسین (ع) در حضور پدرش- معاویه- دربارهاش گفت:" اگر می خواهی از مهارت و توانایی یزید آگاه شوی، از او دربار? سگ های شکاری و کبوتران پیش پرواز به هنگام تاختن و مسابقه دادن بپرس و در مورد کنیزان آوازه خوان و نوازنده سؤال کن تا تو را به خوبی آگاهی داده و یاری کند...". از موانع معاویه در راه جانشینی یزید، پس از امام حسن (ع) افراد سرشناس و بانفوذی بودند که حاضر نبودند تن به خلافت یزید دهند، یا او را در خور چنین جایگاهی نمی دیدند و یا خود را برای این منصب شایستهتر می یافتند. اشخاصی مانند امام حسین (ع)، عبداللّه بن جعفر، عبداللّه بن عباس، سعد بن ابی وقاص، عبداللّه بن زبیر، عبداللّه بن عمر، مروان بن حکم، عبدالرحمان بن خالد بن ولید، زیاد بن سمیه و سعید بن عثمان در زمر? مخالفان زمامداری یزید بودند.». (امیر زاده. پاراگرفهای 4 و 9).
2) آنچه مشترک میان این دو منبع، مستند به شواهد و منابع فراگیر تاریخی است؛ نامه یزید به والی مدینه مرتبط با سه نفر یعنی امام حسین ع، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر برای بیعت گرفتن از آنان پیرامون خلافتش میباشد.
3) بنابر این و در واقع بنابر مطالب اخیر از مفاد مباحث الف و ب و پ میتوان نتیجه گرفت که عبدالرحمن بن ابی بکر در قید حیات نبوده است و لذا قول چهارم از مفاد بند پ/1 نمیتواند واجد اعتبار باشد. (والله اعلم)
4) اما پرسش هایی که باز با توجه به مطالب متن از بخشهای الف و پ پیش می آید از یکسو این است که آیا این موضوع یعنی فقدان (مرگ) فرزند ابی بکر (عبدالرحمن) در رابطه با زمان وصیت معاویه به فرزندش یزید نیز ساری و جاری بوده است؟ که اگر اینگونه بوده پس میتوان همانطور که در مطالب الف/4 و بخش اخیر پ/1 اشاره شد؛ این وصیت را متمایل به جعل و نادرستی دانست، زیرا مکاتبه یزید با امرای ولایت اسلامی نیز به تبع همین وصیت مزبور بوده است. یا آنکه نه؛ یعنی بلکه از سوی دیگر این احتمال را داد که عبدالرحمن بن ابابکر زمان وصیت معاویه به فرزندش یزید زنده بوده و در فاصله رخ دادن مرگ معاویه تا بر تخت خلافت نشستن یزید، عبدالرحمن از دنیا رفته و لذا یزید از درج نام وی در مکاتبه با ولید حاکم مدینه برای بیعت گرفتن از او در کنار امام حسین ع، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر خودداری کرده است؟ و...؟
حال آنچه بالبداهه و بطور متعارف و بطریق اولی برای یافتن پاسخ این پرسش ها منطقی به نظر میرسد این است که جستجو و دانسته شود زمان در گذشت عبدالرحمن بن ابی بکر چه موقع بوده است. پاسخ اینکه بر اساس شواهد و اقوال مربوطه، در گذشت عبدالرحمن بن ابی بکر، سال 53 (ثارالله ولیعصر عج. {2}) و بقولی 55 هجری (ویکی فقه. {1} بخش 8) بوده، در حالیکه مرگ معاویه و شروع خلافت یزید برابر مفاد بند ب، در سال 60 هجری بوده است و ... بنابراین بر اساس همین اختصار نیز میتوان پی برد که نه تنها عبدالرحمن بن ابی بکر در زمان مرگ معاویه در سال 60 هجری زنده نبوده بلکه میتوان نتیجه گرفت که موضوع نامه یزید به والی مدینه با هدف گرفتن بیعت برای خلافتش، همانا حداکثر بیش از سه کس یعنی امام حسین، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر که هر سه زنده و در مدینه بوده اند را نمی توانسته شامل شود.
ت) احتمال دیگر مرتبط با زمان وصیت معاویه به فرزندش یزید
هم اکنون اما؛ با این توضیح اخیر به نظر میرسد در ارتباط با وصیت معاویه به فرزندش (مطالب بند الف) یزید در هنگام مرگ که هم نامی از عبدالرحمن بن ابی بکر به میان آمده و هم اینکه او یعنی یزید (مطالب بند ب) هنگام مرگ پدرش معاویه در حوارین بوده؛ پس لازم می آید تا با احتیاط کامل، مفاد وصیت نامه مذکور به نحو و نگاه دیگری برای رسیدن به نتیجه؛ مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد مبنی بر اینکه بعنوان محور بحث باید ابتدا از ابن ابی بکر شروع کرد:
ت/1) عبدالرحمن بن ابی بکر: وقتی سخن از وی در متن وصیت معاویه به فرزندش بمیان آمده؛ پس باید فارغ از کمیت زمانی ( یکساعت، یک روز، یک هفته، و ... پیش از آن)؛ این موضوع را اینگونه مورد تحلیل قرار داد که وصیت مذکور باید پیش از مرگ عبدالرحمن بن ابی بکر بوده باشد، چه این که وی همچون افرادی دیگر حاضر نشده بوده که با معاویه که قریب یک دهه از خلافتش پیرامون این موضوع برای اخذ ولایتعهدی یزید سپری شده بوده بیعت نماید؛ امری که در منابع مختلف از جمله تاریخ تحلیلی اسلام، نوشته سید جعفر شهیدی با عنوان ولایت عهدی یزید (صص 186-189) بدان پرداخته شده است. مضافا در این رابطه اینکه:
« معاویه هر چند پسر ابابکر را فردی کم عقل که قدرت انجام هیچ کاری را ندارد خطاب کرده بود، اما برای تحقق بیعت مذکور که موفق هم نشد، روشهای گوناگون را بکار گرفت همچون رفتن به مدینه طی سفری پس از عدم موفقیت مروان بن حکم، حاکم مدینه در این رابطه، رفتن به مکه بدنبال خروج عبدالرحمن و امام حسین ع از مدینه، و تطمیع وی با فرستادن صد هزار درهم برایش که عبدالرحمن نپذیرفت و گفت دینم را به دنیایم نمی فروشم». (ویکی فقه.{1}. بخش 7).
ت/2) پس نتیجه اینکه میتوان تصور کرد که زمان وصیت معاویه به فرزندش یزید، به پیش از مرگ عبدالرحمن بن ابابکر بر میگردد چرا که نام او در آن وصیت میباشد.